آشنایی زدایی، اصطلاحی است که از درون مکتب فرمالیسم روسی نشات گرفته و نخستین بار، شکلوفسکی منتقد شکل گرای روس، آن را در مقاله ای با عنوان هنر به مثابه صنعت به کار گرفت. اصطلاح آشنایی زدایی این فرصت را به مولف می دهد تا با هنرنمایی خود، پدیده های عادت زده را، با ناآشنا ساختن جانی دوباره بخشد و پدیده های مانوس را با استفاده از مکانیزم های هنری خاص و ویژه در اثر خود نو کند. همچنین در طی فرآیند ادراک، خواننده مفاهیم جدیدی را درک می کند که به او اجازه ی درک صورت هنری و فهم زیبایی صورت ادبی را می دهد. رمان یکی از انواع ادبی است که نویسنده در جهت ارایه ی افکار خود، به آن پناه می برد؛ برداشت یک رمان نویس از رمان به گونه ای می باشد که گویی رمان، دیوانی معاصر برای زندگی است. نویسنده ی رمان در ارایه ی نوشته های خود، از شیوه های نوین و ناآشنایی همچون آشنایی زدایی، در جهت امری زیباشناسانه و ارسال پیام به مخاطب بهره می گیرد. این مقاله می کوشد تا میزان تاثیر «آشنایی زدایی» به عنوان تکنیکی صورت گرا را در رمان «اللص والکلاب» در سطوح عنوان، شخصیت، زمان، حوادث، پیرنگ، اسلوب و زبان و جنس ادبی مورد بررسی قرار دهد. این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته و مبین این مطلب است که رمان «اللص والکلاب» رمانی رمزگونه است که در آن تکنیک آشنایی زدایی قابل مشاهده است و آن را از نوع مالوف و عادی خارج می کند که رمزگونه بودن این رمان نگاه و دیدگاهی تازه و مخالف با عادت و انس به آن می بخشد.