چکیده فارسی:«عهد» در کاربردهای قرآنی به معانی پیمان، فرمان و توصیه آمده است که این معانی سه گانه در متعهد ساختن انسان به تکلیف الهی قدر مشترک می یابند. عهد خداوند با انسان، دو صورت باطنی و قولی دارد. عهد باطنی خداوند با انسان، همان اعطای مقام امامت می باشد که مسبوق به افاضات الهی و تحقق حالتی درونی در انسان است که به واسطه آن اصطفاء، عصمت، حقیقت عبودیت، کمال ارتباط و نزول وحی تحقق می یابد. عهد انسان با خداوند نیز دو صورت قولی و باطنی دارد: عهد قولی انسان در قبال خداوند و مردم قابل تصور است که همان مسوولیت پذیری است. عهد باطنی انسان عبارت از پایمردی در راه ایمان و التزام عملی به عقاید و تکالیف است. صرف نظر از اینکه عهد قدیم به طور مشخص به عهد باطنی خداوند با انسان نپرداخته، اما در خصوص عهد قولی خداوند و نیز عهد انسان با خدا، با تعالیم قرآن در کلیات مشترک است. برخلاف عهد جدید که مناسک شرعی را عامل تقرب به خدا نمی داند، بلکه ایمان به مسیح و حقیقت تصلیب را، موجب اتحاد انسان با مسیح و عامل رستگاری انسان بر می شمارد.
چکیده عربی:«العهد» فی المصطلح القرآنی یعنی العقد والأمر والوصیة، وهذه المعانی الثلاثة تشترک فی تعهد الإنسان بأداء التکالیف الدینیة. وعهد الله تعالی مع الإنسان له هیئتان، إحداهما باطنیة والأخری لفظیة، أما العهد الباطنی الذی قطعه الله عز وجل مع الإنسان هو منحه مقام الإمامة الذی یکون مسبوقا بالفیض الإلهی وتحقق حالة باطنیة فی الإنسان وبواسطة ذلک یتحقق الاصطفاء والعصمة وحقیقة العبودیة وکمال الارتباط ونزول الوحی. أما عهد الإنسان مع الله تبارک وتعالی فهو یتجلی فی هیئتین، إحداهما لفظیة والأخری باطنیة. فالعهد اللفظی للإنسان أمام الله تعالی والناس یمکن تصوره لأنه یعنی تقبل المسؤولیة، والعهد الباطنی للإنسان فهو عبارة عن الصمود فی طریق الإیمان والالتزام العملی بالمعتقدات والتکالیف. وبغض النظر عن أن العهد القدیم لم یتطرق بشکل واضح إلی عهد الله الباطنی مع الإنسان، ولکنه یشترک بشکل عام مع تعالیم القرآن الکریم بالنسبة إلی کلیات العهد اللفظی لله تعالی وکذلک عهد الإنسان مع الله عز وجل، وهو علی خلاف العهد الجدید الذی لا یعتبر المناسک الشرعیة بأنها سبب للتقرب إلی الله، بل یری أن الإیمان بالمسیح وحقیقة الصلیب تؤدی إلی اتحاد الإنسان مع المسیح وهو یعد سببا لفلاح الإنسان.