در این مطالعه، دو رقم توت فرنگی به نام های کاماروزا و سلوا روی سه محیط کشت پایه موراشیگ و اسکوگ (1962) ، نیچ و نیچ (1956) و گامبورگ و همکاران (1968) به علاوه یک محیط کشت پیشنهادی و هر کدام با سه ترکیب هورمونی متفاوت از نظر نوع، غلظت و نسبت هورمون کشت گردیدند. آزمایش ها در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل و برای هر رقم به صورت جداگانه انجام شد.مریستم ها به عنوان ریزنمونه روی محیط های کشت قرار داده شدند و در دمای C º 1 ± 25 با فتو پریود 16ساعت روشنایی و با شدت نور 36 mmol m-2 S-1نگهداری گردیدند. پس از 2.5 ماه اندازه و تعداد گیاهچه های باززایی شده، طول بزرگترین برگ، طول و پهنای پهنک برگچه میانی، طول دمبرگچه میانی، تعداد دندانه برگچه میانی و طول ریشه در مریکلون ها مورد بررسی قرار گرفتند. محیط کشت های MS و NN به ترتیب بهترین محیط کشت پایه و دو ترکیب هورمونی شامل بنزیل آدنین، ایندول بوتیریک اسید و اسید جیبرلیک به ترتیب با مقادیر 1، 0.05 و 0.05 میلی گرم در لیتر و هم چنین کینتین، 2, 4-D و اسید جیبرلیک به ترتیب با مقادیر 5، 0.5 و0.05 میلی گرم در لیتر بهترین اثر را نشان دادند. بر اساس نتایج به دست آمده رقم کاماروزا دارای پایداری و پتانسیل باززایی بیشتری نسبت به رقم سلوا بود. بررسی صفات مورفولوژیکی گیاهان باززایی شده در این مطالعه نشان داد که ریز ازدیادی رقم کاماروزا از طریق کشت مریستم در مقایسه با رقم سلوا بهتر صورت گرفت.