هر چند اعتبار و منزلت دموکراسی در دنیای معاصر چنان گسترده شده است که بسیاری وجود آن را مسلم و بدیهی می انگارند، نظریه دموکراسی و موازینش با انتقادات چالشی روبه رو بوده است. منشا غالب رویکرد انتقادی به دموکراسی را باید در عصر یونان باستان جست وجو کرد. در واقع، از همان سرآغاز باستان ماهیت دموکراسی، معضلات و بحران هایی را فراروی خود داشته است که دموکراسی های عصر ما نیز کم و بیش با آن ها در جدال اند. بازخوانی اجمالی برخی ملاحظات نقادانه پیرامون دموکراسی با روش تحلیلی- توصیفی و تبیین چالش های فرادید آن هدفی است که در این مقاله دنبال می شود. مطابق یافته های این پژوهش، تعامل معرفتی بین برابری و آزادی، دوسویه متناقض دموکراسی، معمای دموکراسی، و پدیده جهانی شدن عمده چالش هایی اند که نظریه دموکراسی با آن ها مواجه است.