زمینه و هدف: یکی از فاکتورهای مهم در موفقیت ایمپلنت های دندانی تطابق لبه ای casting و اباتمنت در ایمپلنت های سمان شونده می باشد. Overhang و gap در مارجین ایمپلنت می تواند سبب لقی، تحلیل استخوان کرستال، peri-implantitis و از دست رفتن اسئواینتگریشن شود. علیرغم دقت در مراحل واکس آپ، سیلندرگذاری و ریختگی، عدم تطابق لبه ای اجتناب ناپذیر است. هدف از این تحقیق تعیین میزان gap و overhang در ناحیه finish line کوپینگ های فلزی می باشد که با سه روش casting با دو نوع آلیاژ بر روی ایمپلنت های ITI تهیه شده اند.روش بررسی: در این بررسی تجربی آزمایشگاهی چهل و هشت آنالوگ اباتمنت به صورت تصادفی به شش گروه تقسیم شدند. گروه اول: burn-out cap که با آلیاژ قیمتی بگوستار ریخته شد. گروه دوم: impression cap که با آلیاژ قیمتی بگوستار ریخته شد. گروه سوم: wax-up مستقیم بر روی آنالوگ اباتمنت که با آلیاژ قیمتی بگوستار ریخته شد. گروه چهارم: burn-out cap که با آلیاز غیرقیمتی Verabond 2 ریخته شد. گروه پنجم: impression cap که با آلیاژ غیرقیمتی Verabond 2 ریخته شد. گروه ششم: wax-up مستقیم بر روی آنالوگ اباتمنت که با آلیاژ غیرقیمتی Verabond 2 ریخته شد. جهت یکسان سازی نمونه ها واکس آپ به ضخامت 0.7 میلی متر انجام شد، سپس یک ایندکس پوتی تهیه گردید. از ریمر جهت تصحیح finish line تمام گروه ها استفاده شد. کلیه فریم ها بر روی آنالوگ اباتمنت قرار داده شدند. سپس نمونه ها در آکریل شفاف قرار داده و توسط دستگاه ایزومت برش داده شدند. کلیه گروه ها توسط دستگاه پالیش پرداخت و با اولتراسونیک تمیز شدند. سپس نمونه ها در حدفاصل casting و analogue در مارجین مزیالی و دیستالی نمونه های برش خورده توسط SEM از نظر اندازه گپ و Overhang با بزرگنمایی 200 مورد ارزیابی قرار گرفتند. متوسط میزان gap و overhang مارجین ها برای هر گروه محاسبه شد. داده ها توسط تست آماری Multivariate و تست post-hoc Bonferroni با a=0.05 آنالیز شد.یافته ها: میزان gap در سه روش کستینگ burn out cap و impression cap و wax up و با دو نوع آلیاژ (BegoStar, Verabond 2) با هم اختلاف آماری معنی داری نداشتند (p=0.056). میزان gap در سه روش کستینگ burn out cap و impression cap و wax up صرف نظر از نوع آلیاژ با هم اختلاف آماری معنی داری نداشتند (p=0.092). میزان gap در نمونه های ساخته شده از آلیاژ طلا به طور معنی داری کمتر از نمونه های ساخته شده با آلیاژ بیس متال بود (p<0.001). میزان overhang در سه روش کستینگ و با دو نوع آلیاژ با هم اختلاف آماری معنی داری نداشتند (p>0.093). میزان overhang گروه های ساخته شده با آلیاژ بیس متال به طور معنی داری کمتر از نمونه های ساخته شده با آلیاژ طلا بود (p<0.001). میزان overhang در نمونه های basemetal که با روش impression cap ریخته شده بودند بیش از دو روش کستینگ بود (p<0.001).نتیجه گیری: با توجه به محدودیت های این مطالعه میزان gap در نمونه های ریخته شده با آلیاژ طلا کمتر از نمونه های ساخته شده با آلیاژ بیس متال بود. میزان overhang گروه های ساخته شده با آلیاژ بیس متال کمتر از نمونه های ساخته شده از آلیاژ طلا بود. میزان overhang در نمونه هایی که با روش ایمپرشن کپ ریخته شده اند بیش از دو روش casting دیگر بود.