گرایش غزالی به جهانبینی و زیست صوفیانه، بهویژه پس از رخداد توبۀ او، بینش سیاسیاش را تحت تأثیر قرار داد. تأثیر این واقعه بر عزلتگزینیهای غزالی و تقویت هرچه بیشتر جهاننگری صوفیانۀ او چشمگیر بود، به نحوی که زبان ویژهاش، بهعنوان یک صوفی برجسته، در تحریراتش به شکل اعم و مکاتیب سیاسی او به شکل خاص بازتاب یافت. این در واقع نوعی تجربۀ فکری بود که به پشتوانۀ تجارب زیستۀ غزالی در زمینۀ زیست صوفیانه و پرهیزکارانه، به نزدیکی و تلفیقِ هرچه بیشتر بینش عرفانی و اصول سیاست ایرانشهری نزد او انجامید. در نتیجه، خطابهای او به سلاطین و ارکان قدرت و سلطنت به جانب توصیههای زهدگرایانه، پرهیزکارانه و معنویتگراتر و عاقبتاندیشانهتر معطوف شد. این پدیده بر ادبیات تفسیری او، بهویژه بر مکاتیب سیاسیاش، عمیقاً تأثیر گذاشت. فرضیۀ این پژوهش این است که توبۀ غزالی موجب تلفیق و امتزاج هرچه بیشتر دو چشمانداز سیاست ایرانشهری و بینش عرفانی صوفیانه در آرای او شد، به گونهای که او مفاهیمی همچون عدل، سلطنت، قدرت، مالیات، وزارت و غیره را در زمینهای آنجهانی و صوفیانه تفسیر و تأویل کرد. در این پژوهش، به روش تحلیلی و بر مبنای رسالۀ مکاتیب، تأثیر جهانبینی و زیستجهان غزالی بر آفرینش روایتی عرفانی صوفیانه از سیاست ایرانشهری مورد تأمل قرار خواهد گرفت.