علوم پزشکی صدرا
سال:1401 | دوره:10 | شماره:3 |تعداد مقالات:9

مقدمه: کاردیوتروپین-1 یک سیتوکین مرتبط با اینترلوکین-6 است که عملکرد محافظتی و هیپرتروفی آن روی میوسیت های قلب شناخته شده است. هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی روی سطح سرمی CT-1 در زنان مبتلا به فشارخون بالا بود. روش ها: در این مطالعه 35 زن سالمند با دامنه سنی 50 تا 70 سال انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه (20 نفر آزمایش و 15 کنترل) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل تمرین هوازی ای از نوع فزاینده بود که سه جلسه در هفته و به مدت 12 هفته اجرا گردید. قبل از شروع تمرینات و 24 ساعت پس از انجام آخرین جلسه ترکیب بدنی، (وزن 96/1±, 74 و شاخص توده بدن 6/3±, 27)، نمونه خونی گرفته شد. ارزیابی یافته با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس (ANCOVA) و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری (05/0≤, p) انجام شد. یافته ها: طبق نتایج به دست آمده مشخص گردید، تفاوت معناداری بین فشار خون سیستولی و دیاستولی وجود دارد، اما در سطوح کاردیوتروپین-1 تفاوت معناداری مشاهده نشد (0000/0=P). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد فعالیت هوازی روی فشارخون بیماران تاثیر مثبت دارد و می تواند به عملکرد بهتر قلب کمک کند. همچنین پاسخ و ترشح کاردیوتروپین-1 به شدت و مدت فعالیت ورزشی بستگی دارد.

مقدمه: خدمات بهداشتی و درمانی برای تامین تندرستی و حفاظت از سلامت مردم پاسخگوی نیاز قطعی و مداوم انسان ها و از مسایل بسیار مهمی است که ثمربخشی حقیقی آن در گروی آمیختگی این خدمات با موازین اخلاقی و فضایلی است که آن ها را در جهت تامین نیاز مردم عرضه نماید. با این دیدگاه، بی گمان پرداختن به بحث کاربرد اخلاق در خدمات سلامت روان ضروری است. روش ها: مطالعه حاضر یک پژوهش تحلیل محتوای کیفی قراردادی است که برای جمع آوری نمونه از مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با متخصصان استفاده کرده است. 18 نفر از متخصصان و فعالان حوزه سلامت روان از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از پیاده سازی مصاحبه ها، داده ها بر اساس مراحل روش تحلیل محتوای قراردادی و روش آنالیز گرانهایم و لاندمن مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: پس از تحلیل 68 کد اولیه، 12 زیرطبقه، 3 طبقه اصلی و 1 مقوله هسته شامل موانع تبدیل نگرش های اخلاقی به عمل اخلاقی به دست آمد. طبقات اصلی را دیدگاه متخصصان، موانع فردی و موانع بنیادی تشکیل می داد. نتیجه گیری: با توجه به شناسایی موانع فردی و بنیادی در تبدیل نگرش های اخلاقی به عمل اخلاقیکه رهیافت پژوهش حاضر است، امید آن می رود که با رفع این موانع رشد اخلاق در سطح فردی و سازمانی ارتقا یابد.

مقدمه: آگاهی از اصول اخلاق حرفه ای، بنیان اساسی اخلاق مداری در عملکرد حرفه ای است. کارگاه های اخلاق پزشکی مهم ترین منبع کسب آگاهی از اخلاق حرفه ای محسوب می شوند. هدف مطالعه حاضر این است که تاثیر این کارگاه ها بر افزایش آگاهی دانشجویان دندانپزشکی از کدهای اخلاق حرفه ای را مورد بررسی قرار دهد. روش ها: 51 نفر از دانشجویان عمومی رشته دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز که واحد درسی اخلاق پزشکی را در سال تحصیلی 1397-1396 می گذراندند، با پرسشنامه ای حاوی سوالات چندگزینه ای مربوط به کدهای اخلاق حرفه ای، با روایی و پایایی تاییدشده طی یک مطالعه قبلی با ضریب آلفای کرونباخ 7/0 قبل و بعد از کارگاه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با نرم افزارspss 18 و با آزمون آماری Wilcoxon آنالیز گردید. یافته ها: میانگین نمره دانشجویان بعد از کارگاه به طور معناداری بیشتر از میانگین نمره آن ها قبل از کارگاه بود (001/0P <). این نتیجه در مورد کدهای اخلاقی صداقت با بیمار، خودمختاری بیمار و رعایت عدالت نیز صادق بود، اما میانگین نمره قبل و بعد، برای کدهای سودرسانی و ضرر نرساندن به بیمار تفاوت معناداری نداشت (به ترتیب 317/0P = و 345/0 P =). نتیجه گیری: نتایج این بررسی نشان داد که کارگاه های اخلاق پزشکی در افزایش آگاهی کلی دانشجویان دندانپزشکی از کدهای اخلاق حرفه ای کارآمد است اما در بعضی از ابعاد مفاهیم اخلاقی نیاز به آموزش بالینی مبتنی بر حل مسیله احساس می گردد.

مقدمه: لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده می گردد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی سه درمان روان شناختی متفاوت بر افسردگی و باورهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک انجام گرفت. روش ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی بیماران مبتلا به لوپوس تحت درمان در بیمارستان های شیراز در سال 1397 تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از بین جامعه 750 نفری، 80 نفر انتخاب و در 4 گروه (یک گروه گواه 20 نفره، و 3 گروه آزمایش 20 نفره) گمارده شدند. گروه های آزمایش، مداخله آموزشی درمان، پذیرش و تعهد را طی سه ماه در 12 جلسه 90 دقیقه ای، مداخله آموزشی درمان متمرکز بر شفقت را طی سه ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای و مداخله آموزشی درمان ترکیبی را طی سه ماه در 6 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه افسردگی بک (1972) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1987) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار آماری24 spss-مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که پرتکل های آموزشی درمان های موج سوم بر کاهش افسردگی و باورهای ناکارآمد زنان مبتلا به لوپوس سیستمیک تاثیر معناداری داشته است (0001p≤, /). نتیجه گیری: مطابق با یافته های پژوهش حاضر، می توان از بسته های آموزشی پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی جهت بهبود افسردگی و باورهای ناکارآمد زنان مبتلا به لوپوس بهره برد.

مقدمه: روش های مختلفی برای تبادل اطلاعات تصاویر رادیولوژی بین مراکز درمانی با استفاده از تکنولوژی هایی نظیر CD یا ایمیل یا زیرساخت های پرهزینه ای همچون پکس به منظور تبادل تصاویر در یک مجموعه درمانی ارایه شده است اما، استفاده از این روش ها یا شبکه های اختصاصی بین گستره وسیعی از مراکز عملا امکان پذیر نیست. روش ها: در این مطالعه مشاهده ای، یک معماری نرم افزاری انتشار-اشتراک جهت تسهیل برقراری ارتباط بین مراکز درمانی با در نظر داشتن چالش مقیاس پذیری ارایه شده است. در این راهکار تصاویر با فرمت DICOM به سرویس دهنده انتشار و اشتراک منتقل می شوند و مراکز درمانی دیگر با عضویت در این سرویس و مشخص کردن نوع تصاویر مورد علاقه خود، تصاویر را دریافت می کنند. یافته ها: نتایج حاصل از شبیه سازی این معماری روی مجموعه داده ای از تصاویر دایکام و همچنین تعداد ناشرین و مشترکین نشان داد که سیستم همزمان با سرعت مناسب در انتقال داده ها با افزایش بار کاری و تعداد کاربران، تغییر زیادی در افزایش زمان پاسخ دهی نمی دهد و ازاین جهت از مقیاس پذیری مناسبی برخوردار است. نتیجه گیری: پیاده سازی معماری انتشار-اشتراک نشان داد که رفع وابستگی بین مراکز تصویربرداری و مراکز درمانی باعث سادگی در پیاده سازی و تعامل کاربران می شود. از این نظر این معماری از پتانسیل خوبی برای ایجاد زیرساخت اشتراک گذاری تصاویر بین مراکز درمانی برخوردار است.

مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایع ترین اختلالات مزمن سیستم عصبی مرکزی است که باعث بروز مشکلات روان شناختی متعددی در مبتلایان می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش ادراک بیماری، راهبردهای مقابله مذهبی و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی سازگاری با بیماری در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بود. روش ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر شیراز بود. بدین منظور تعداد 113 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری با بیماری، ادراک بیماری، مقابله مذهبی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان بود. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از رگرسیون چندگانه به روش همزمان با نرم افزار SPSSنسخه20 استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از بین مولفه های ادراک بیماری: مولفه های پیامد، پاسخ عاطفی و ماهیت بیماری پیش بین منفی و کنترل شخصی پیش بین مثبت و از بین مولفه های مقابله مذهبی: مقابله مذهبی منفی پیش بین منفی و مقابله خیرخواهانه پیش بین مثبت و همچنین از بین مولفه های تنظیم شناختی هیجان: ارزیابی مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه ریزی و دیدگاه پذیری پیش بین مثبت و نشخوارگری و فاجعه سازی پیش بین منفی معنادار سازگاری با بیماری در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان ادعا کرد که متغیرهای روان شناختی نقش مهمی در سازگاری با بیماری در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس ایفا می کنند.

مقدمه: سازمان های مختلف از نظر اهداف، محیط، تکنولوژی، پیچیدگی و غیره از یکدیگر متمایزند و همین تمایز لازمه به کارگیری ابزارها و الگوهای متفاوت است. ازاین رو کارکرد الگوها تابعی از نوع سازمان است. در این پژوهش الگوهای مورد بحث پژوهش شامل مدل های چهارگانه بهای تمام شده تاریخی، فلم هولتز، بهای تمام شده جایگزینی، و لو و شوارتز به عنوان متغیر وابسته و شاخص های همان الگو به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده اند. روش ها: روش این پژوهش توصیفی (غیرآزمایشی) و اطلاعات مورد نیاز آن با ابزارهای پیمایشی ازجمله پرسش نامه پنج فاصله ای لیکرت با سنجش مدل کرونباخ جمع آوری شده است. جامعه آماری پژوهش، موسسات دارویی ازجمله شرکت های فعال در تولید دارو بوده است و برای جمع آوری داده ها از ابزارهای الکترونیکی مانند امکانات سایت پرس لاین استفاده گردیده است. برای سنجش سطح معنی داری هرکدام از الگوها از نرم افزار spss بهره گرفته شده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که ماهیت و ساختار موسسات در کارایی الگوهای حسابداری منابع انسانی تاثیر قابل توجه دارد و لزوم رعایت تناسب نوع الگو با ماهیت موسسه انکارناپذیر و حتی ضروری است. سطح معنی داری به دست آمده از تحلیل های آماری نشان می دهد که الگوی فلم هولتز، الگوی بهینه از میان سایر الگوها محسوب می شود. نتیجه گیری: از بین چهار الگوی شایع و رایج حسابداری منابع انسانی که در این تحقیق مورد پژوهش قرار گرفته اند، مدل فلم هولتز دارای بیشترین تناسب با محیط شرکت های دارویی است.

بیماری های انگلی ازجمله لیشمانیوز از شایع ترین عفونت ها در سراسر جهان هستند که خطرات جدی را برای سلامت انسان به وجود آورده اند. با توجه به عوارض جدی داروهای شیمیایی و ناکارآمدی آن ها در برخی موارد، امروزه برای درمان بیماری های انگلی، گیاهان دارویی مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه مروری دامنه ای به منظور بررسی کاربرد گیاهان دارویی در درمان لیشمانیوز در جهان انجام شد. به منظور گردآوری اطلاعات علمی و مقالات تحقیقی به پایگاه های علمی Google Scholar، Pubmed، Magiran و Web Of Science مراجعه شد. کلیدواژه های مورد استفاده عبارت از Leishmaniasis، medicinal plants و Protozoal infection بودند. در این مطالعه، مقالات تحقیقی مربوط به 16 سال گذشته (2022-2006) تهیه شد. از بین 385 مقاله تهیه شده، 43 مقاله با اهداف اصلی تحقیق مرتبط بود و مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس یافته های این مقالات مشخص گردید که 32 نوع گیاه برای درمان بیماری لیشمانیوزیس مورد ارزیابی قرار گرفته اند. بر اساس نتایج این مطالعه مروری، اثر درمانی 32 نوع گیاه دارویی مختلف برای درمان بیماری انگلی لیشمانیوز مورد تایید قرار گرفته است. از بین این گیاهان 3 مورد دارای اثر درمانی قوی تر و عوارض جانبی کمتر بودند که عبارت اند از اکلیل کوهی، آلویه اتالنسیس و ایپکا.

پلورال افیوژن بدخیم یکی از عوارض شایع بدخیمی های پیشرفته است که منجر به کاهش کیفیت زندگی و کاهش طول عمر می شود. به نظر می رسد با ورود درمان های جدید، طول عمر بیماران با پلورال افیوژن بدخیم از آنچه پیشتر تصور می شد، بیشتر باشد. در این مطالعه کوهورت، 26 بیمار مراجعه کننده به کلینیک سرطان ریه درمانگاه شهید مطهری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز که در بدو تشخیص سرطان اولیه، پلورال افیوژن بدخیم داشتند مورد پایش قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، نوع تومور، مرگ و میر، میزان بقا بعد از پلورال افیوژن بدخیم، جهش EGFR (در بیماران سرطان ریه)، و متاستاز مورد بررسی قرار گرفت. در مطالعه حاضر 12 بیمار (2/46%) مرد و 14 نفر (8/53%) زن بودند. میانه بقای بیماران 2 سال (چارک اول و سوم 1-3 سال) بود. پنج بیمار (2/19%) سرطان سینه، 19 بیمار (1/77%) سرطان ریه و دو بیمار (7/7%) لنفوم داشتند. بیشترین میزان بقای بعد از تشخیص پنج سال و مربوط به یکی از بیماران لنفوم مورد مطالعه بود. در بیماران مبتلا به سرطان ریه و سرطان سینه، میانه (چارک اول، چارک سوم) بقا به ترتیب دو سال (3، 5/1) و یک سال (5/2، 1) بود. اگرچه مطالعه حاضر یک مطالعه تک مرکزی با حجم نمونه کم بود ولی با توجه به طول عمر مناسب بیماران پلورال افیوژن بدخیم با درمان های جدید، به نظر می رسد لازم است مطالعات جامع تر جهت بررسی مجدد طول بقای بیماران مبتلا به پلورال افیوژن بدخیم انجام شود.