زبان ادبی یا زبان شاعرانه و بلاغی اصطلاحی است که گاهی در برابر زبان معمول روز مره و خودکار قرار می گیرد و گاهی در مقابل زبان علمی به کار می رود. زبان ادبی و شاعرانه؛ هرچند پدیده ای است درونِ نظام زبان، امّا تعریف، ویژگی ها، اجزا و کارکردهایی خودْ ویژه و متفاوتی دارد. برجسته ترین ویژگی و عنصر زبانِ ادبی، واقعیت گریزی و بیان جهان های ممکن، ساختن و نشان دادن جهان های ناممکن، برخورداری از جوهرة تخیّل و خلّاقیّت، بهره مندی از عوامل زیبایی شناختی و هنجارگریزی تا دست یابی به انواع برجسته سازی و آشنایی زدایی است. هدف اصلی این پژوهش که به شیوة اسنادی ـ توصیفی و تا اندازه ای تجزیه و تحلیل ادبی صورت می گیرد، مطالعه و بررسی آثار و متون یکی از عرفای قرن پنجم هجری؛ یعنی خواجه عبدالله انصاری، از چشم انداز زبان ادب و کشف عناصر و مؤلّفه های زبان شاعرانه و بلاغی، پرداختن به مقوله های زبانی و زیبایی شناختی و سرانجام پیوستگی زبان ادبی با زبان عرفانی در آثار شیخ انصاری است. این پژوهش در پایان نیز به این نتیجه می رسد که هرچند شیخ الاسلام انصاری، عارف بزرگی است و غرض اصلی از خلق آثار، بیشتر تعلیم و آموزش، وعظ و خطابه، شرح و بیان آیات و احادیث برای مریدان، شاگردان و مخاطبان بوده است و اغلب سخنانش در مراحل جذبه، استغراق و سُکر عرفانی جاری شده است، امّا از بهرة زیبایی شناختی آنها نیز غافل نبوده است و وجود همین عناصر و مؤلّفه های زبان ادبی و پیوستگی آن با زبان عرفانی خواجه، باعث تفاوت در سبک ادبی شخصی او هم شده است.