در مقاله ای مهم ترین ادلۀ اثبات و ابطال انگارۀ اتحاد عاقل و معقول را بررسی کردم، نشان دادم هیچ یک از آنها تامّ نیست و در انتها چنین نتیجه گرفتم که در مورد این نظریه باید سکوت کرد. این رویکرد سکوت گرا موردنقد پژوهشِ دیگری قرارگرفته است که تگارندۀ آن تلاش کرده است برهان تضایف را از اشکال های مقاله ام نجات دهد. در این مقاله با عیارسنجی تلاش های پژوهش مذکور، نشان دادم که:1-این تلاش ها درواقع دست کشیدن از برهان تضایف و اقامۀ برهآنهای دیگری است که خود صدرا به آنها اشاره هم نکرده است؛ 2-این برهانها در اثبات اتحاد ماده و صورتی که مورد ادعای نظریۀ اتحاد عاقل و معقول است، ناتوان است؛ 3-هیچ یک از اشکال های پژوهش مذکور به مقالۀ اول، وارد نیست. برای پاسخ به اشکال ها، در این پژوهش نشان می دهم تجرد شرط معلوم بودن نیست و این مطلب با تجرد صور ادراکی منافاتی ندارد، زیرا بحث در بابِ علم حضوری است، نه علم حصولی. همچنین روشن می کنم شرط بالفعل و بالذات معقول بودن، «جوهر مجرد بودن» است؛ زیرا اوّلاً خودِ صدرا علم حضوریِ «عرض» به خودش را ردّ کرده است؛ ثانیاً پذیرشِ چنین دیدگاهی، مسئله را از حوزۀ بحثِ آن خارج می کند، زیرا حوزۀ بحث در مسئلۀ «اتحاد عاقل و معقول»، علم حصولی به غیر است، نه علم حضوری عرض به خود.