تعالیم اسلام از یک سو به جسم و روح انسان و ابعاد وجودی و حیات فردی و اجتماعی توجه دارد و از سویی دیگر به اجرای عدل و احسان (مواسات و مساوات) در میان مردم و حضور آن ها در جامعه نظر می کند و در نتیجه ما را به این مهم هدایت می-نماید که اختلاف افراد در توانائی ها و موهبت ها، به هیچ وجه توجیه گر تمایز معیشتی و پذیرفتن فاصله طبقاتی نیست؛ چرا که این فاصله ها اعضای بدنه امّت اسلامی را از یکدیگر جدا می کند و برادری اسلامی را پایمال می سازد و چهره زیبای اسلام و اخلاقیات آرمانی آن را زشت می نمایاند. احسان در واقع، جاودانه نمودن ثروت های دنیوی و تلاش برای اخروی نمودن ثروت های دنیایی است، که توصیه های فراوانی در تعالیم دینی برای آن وجود دارد. از این راه، می توان بسیاری از درد و رنج های بشری را التیام بخشید و در پیشرفت، آبادانی و تعلیم و تربیت اثرگذار بود. لذا بر این مبنا، هدف پژوهش حاضر آن است که با استفاده از روش اسنادی کتابخانه ای به بررسی آثار تربیتی احسان در بُعد فرهنگی جامعه با نگرش به منابع اسلامی (آیات و روایات) بپردازد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که رشد و توسعه احسان، در بُعد فرهنگی جامعه، باعث ایجاد صمیمیّت و دوستی میان انسان ها، اصلاح جامعه، رسیدن به قدرت و منزلت اجتماعی، گسترش روحیه جهاد و ایثار و از خود گذشتگی در جامعه شده و جامعه را به رشد و ارتقاء و در نتیجه سلامت فرهنگی می رساند.