دوران نوجوانی در مقایسه با کلیت عمر آدمی دوران پرتعلیقی است و در این میان دوران بلوغ دختران از حساسیت های دامنه دارتری برخوردار است. از اواخر قرن نوزدهم، تالیفات فمنیستی و ضدفمنیستی، روانشناختی، انسان شناسی، جامعه شناسی و نظریه های فرهنگی، دختران و دخترانگی را دوره ای تاثیرگذار در تغییرات فرهنگی معرفی کرده اند. در این تحقیق هدف اصلی پی بردن به برساخت مفهوم دخترانگی در برنامه های تلویزیون است. بدین منظور سه سریال دبیرستان خضراء (دهه 1370)، دوران سرکشی (دهه 1380)، آسمان همیشه ابری نیست (دهه 1390) از سه دهه مختلف انتخاب شدند تا دریابیم چه روایتی از دخترانگی در این سریال ها برساخته می شود و در طی سه دهه اخیر چه تغییری در روایت سریال ها از دخترانگی بوجود آمده است؟ اتخاذ رویکرد بازنمایی برساختی و استفاده از روش تحلیل روایت گریماس نشان داد که با همه تفاوت های سه سریال، گفتمان و شیوه روایی هر سه متمایل به گفتمان «دختران در خطر» است. هر سه سریال با «نفی فردیت دختران» در ساخت هویت خویش، بازنمایی آن ها در دوگانه «خانه مدرسه» و پرداخت به مسائل آن ها در رویکردی «نسلی»، دختران را صرفا به گونه ای نمایش داده اند که در گفتمان «در خطر» بگنجند. بزرگترهایی مثل والدین و مسوولین امور تربیتی در گفتمان «مرام مدار» بازنمایی شده اند، همچون قهرمانانی که وظیفه ارشاد دختران را دارند. مفهوم دخترانگی بدون تغییر در سه سریال دهه های اخیر به طور سنتی به عنوان عرصه ای برای چالش، ابهام، تردید، ترس و نگرانی جامعه بزرگسال به تصویر کشیده شده و به دختران همچون ابژه های منفعل نیازمند مراقبت، توجه و کمک بزرگسالان برای گذار به بزرگسالی امن و هنجارمند نگریسته شده است.