مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران
سال:1403 | دوره:34 | شماره:240 |تعداد مقالات:17

سابقه و هدف: زخم معده مشکلات متعددی را با شیوع بالا در جوامع ایجاد کرده است. عوامل متعددی می تواند زمینه ساز این بیماری شوند که از آن جمله می توان ابتلا به  هلیکوباکتر پیلوری، مصرف بی رویه داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی، سیگار، سن و جنس را نام برد. باتوجه به شیوع بالای زخم معده ناشی از داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی، این مطالعه به بررسی اثر عصاره های هیدروالکلی مرزه (Satureja hortensis) و اناریجه (Froriepia subpinnata) بر پیشگیری از زخم معده ناشی از ایندومتاسین در مدل های حیوانی پرداخت. مواد وروش ها: در مطالعه تجربی حاضر، برگ گیاهان مرزه و اناریجه تهیه، سپس خشک و تحت عصاره گیری با اتانل 60 درصد قرار گرفت. میزان سمیت این دو گیاه به وسیله آرتمیا سالینا اندازه گیری شد. میزان فنول و فلاونوئید عصاره گیاهان بر اساس اسپکتروفتومتری سنجیده شد. در مطالعه حیوانی از 48 موش Balb/c (6n=) استفاده شد. گروه ها شامل امپرازول mg/kg30 و سه غلظت 250، 500 و mg/kg1000 از مرزه و اناریجه به طور جداگانه و گروه کنترل منفی (نرمال سالین) بودند که داروها با گاواژ در موش ها تجویز شدند. پس از یک ساعت از درمان گروه ها، گاواژ ایندومتاسین برای ایجاد زخم معده در موش تجویز شد. چهار ساعت پس از تجویز ایندومتاسین، حیوانات بیهوش شده و معده مورد ارزیابی هیستوپاتولوژیک قرار گرفت. یافته ها: یافته های هیستوپاتولوژیکی نشان داد که التهاب، خونریزی بافت معده واحتقان در گروه اناریجه و مرزه کاهش یافته است. هم چنین دوز mg/kg1000 در هر دو عصاره مؤثرتر ازسایر دوزهای مورد آزمایش بود. استنتاج: عصاره های گیاهان اناریجه و مرزه می توانند اثر محافظتی بر زخم معده ناشی از مصرف داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی داشته باشند. این اثر احتمالا به دلیل اثرات آنتی اکسیدانتی و ضد التهابی فنل ها و فلاونوئیدها در عصاره است که این میزان وابسته به دوز دریافتی نیز می باشد.

سابقه و هدف: با توجه به اهمیت روزافزون حفاظت از سلامت انسان و حفظ محیط زیست، مسائل مربوط به مقاومت دارویی و آلودگی آب توجه زیادی را به خود جلب کرده است. نانوذرات به عنوان یکی از امیدوارکننده ترین راه حل ها ظاهر شده اند. نانوذرات کبالت به دلیل خواص منحصربه فردشان جالب توجه هستند. این مطالعه با هدف تمرکز سنتز سبز نانوذرات کبالت با استفاده از کوتکوتو و بررسی فعالیت های ضد میکروبی و فوتوکاتالیستی آن ها، انجام پذیرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه آزمایشگاهی، نانوذرات کبالت با استفاده از روش سبز و با عصاره آبی کوتکوتو سنتز شدند. نانوذرات با استفاده از تکنیک های مختلف آنالیز دستگاهی شامل UV، SEM، EDX، FTIR و XRD شناسایی شدند. اثرات ضد باکتریایی این نانوذرات بر روی سویه های ATCC و سویه های مقاوم به سیپروفلوکساسین بررسی شد. فعالیت فوتوکاتالیستی آن ها برای تخریب متیلن بلو در حضور  سدیم بورو هیدرید مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل XRD نشان داد که نانوذرات سنتز شده آمورف هستند. تصاویر SEM ذرات نامنظم را با قطر متوسط 53/91 نانومتر نشان داد. نتایج FTIR نقش عصاره را به عنوان یک عامل کاهش دهنده، تثبیت کننده و پوشش دهنده در طول فرآیند سنتز سبز تایید کرد. نانوذرات کبالت، فعالیت ضد باکتریایی بسیار خوبی از خود نشان دادند. حداکثر اثر ضد باکتریایی نانوذرات روی سویه های ATCC، K. pneumoniae (مقادیر MIC و MBC به ترتیب 0/859 و μg/ml13/75) و استافیلوکوکوس اورئوس (مقادیر MIC و MBC به ترتیب 1/72 و μg/ml27/5) مشاهده شد. در بررسی اثرات بر سویه های مقاوم، بیش ترین اثرات مربوط به E. coli (به ترتیب MIC و MBC 589/0و μg/ml87/6) و mirabilis P. (MIC وMBC 0/859و μg/ml1/72) بود. این نانوذرات به طور موثر متیلن بلو را در حضور سدیم بورو هیدرید در عرض 30 دقیقه، با کینتیک درجه اول با ثابت سرعت 0/0567 بر دقیقه تجزیه کردند. استنتاج: نتایج نشان داد که گیاه کوتکوتو نقش خود را به درستی در تشکیل نانوذرات به عنوان عامل کاهنده، تثبیت کننده و پوشاننده ایفا کرده است. می توان از این گیاه در تولید نانوذرات دیگر استفاده کرد. نانوذرات اثرات ضد باکتریایی و تخریب رنگ قابل توجهی از خود نشان دادند. پیشنهاد می شود از این نانوذرات در سایر زمینه های بیولوژیکی استفاده شود.

سابقه و هدف: خونریزی یکی از عوارض خطرناک عمل سزارین است که می تواند منجر به افت هموگلوبین و مرگ و میر مادر و نوزاد شود. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر ترانگزامیک اسید و تغییر پوزیشن بر میزان خونریزی و رضایت تیم جراحی، انجام پذیرفت. مواد و روش ها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی موازی کنترل شده است. میزان خونریزی، پارامترهای همودینامیک، دموگرافیک، بالینی و رضایت تیم جراحی با ابزارهای معتبر اندازه گیری شد. جامعه آماری شامل بیماران 18 تا 40 ساله کاندیدای سزارین با بیهوشی عمومی در بیمارستان شهدای کارگر یزد بود. نمونه ها به سه گروه 33 نفره (ترانزامیک اسید، تغییر وضعیت بیمار، و کنترل) تخصیص یافتند و از نرم افزار SPSS V.22 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: در این مطالعه 99 مادر باردار با میانگین سنی 5/82±31/20 سال، وارد مطالعه شدند. تفاوت معنی داری در تغییرات هموگلوبین، هماتوکریت، پلاکت، فشارخون و اشباع اکسیژن بین گروه ها مشاهده نشد (0/05> P). میانگین کل خونریزی در گروه های ترانزامیک اسید و پوزیشن به طور معنی داری کم تر از گروه کنترل بود (0/05< P). هم چنین میزان رضایت در گروه های ترانزامیک اسید و پوزیشن بالاتر از گروه کنترل بود (0/001< P)، اما تفاوت معنی داری بین دو گروه ترانزامیک اسید و پوزیشن وجود نداشت (0/472= P). استنتاج: نتایج نشان داد که ترانگزامیک اسید و تغییر پوزیشن باعث کاهش معنی دار میزان خونریزی و افزایش رضایت تیم جراحی بدون تأثیر منفی بر عوارض پس از عمل شدند. بنابراین، استفاده از ترانگزامیک اسید و تغییر پوزیشن می تواند به عنوان روش های مؤثر برای کاهش خونریزی و بهبود رضایت تیم جراحی در جراحی سزارین توصیه شود.

سابقه و هدف: تزریق داخل عضلانی داروها یک فرآیند تهاجمی و دردناک برای بسیاری از بیماران است. تحریکات الکتریکی مختلف می توانند در تعدیل درد نقش داشته باشند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات جریان های مستقیم کاتدی و آندی در کاهش درد ناشی از تزریق عضلانی است. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی سه سوکور بر روی 160 بیمارکاندید تزریق عضلانی انجام شد. بیماران در گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. در گروه های جریان های مستقیم کاتدی و آندی، جریان 5 میلی آمپر از طریق اتصال مستقیم به سرسوزن حین انجام تزریق اعمال شد. در گروه بی حسی، پماد املا به صورت موضعی استفاده شد. میزان درد بر اساس مقیاس بی دردی بصری بلافاصله و در دقایق 1، 3 و 5 اندازه گیری شد. تغییرات ضربان قلب، مدت زمان تزریق و فراوانی دفعات تزریق نیز ثبت شد. داده ها با استفاده از آزمون های آنالیز واریانس یک، دو طرفه و هم چنین اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بین گروه ها از لحاظ سن(0/2P=)، جنس(0/83P=) و شاخص توده بدنی(0/056P=) اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. میزان درد در گروه های دریافت کننده پماد بی حسی(0/01>P)، تحریک جریان مستقیم آندی (0/001>P) و کاتدی(0/001>P) به صورت معنی داری کم تر از گروه کنترل بود. در گروه کاتدی، میزان درد از گروه های آندی(0/01>P) و بی حسی(0/05>P) کم تر بود. زمان تزریق در گروه های مداخله به صورت معنی داری کم تر از گروه کنترل بود(0/001>P) در حالی که تفاوت معنی داری در دفعات مورد نیاز برای انجام تزریق موفق بین گروه ها وجود نداشت(0/05P) در حالی که بین گروه های مداخله تفاوتی مشاهده نشد(0/05

سابقه و هدف: ناتوانی های شناختی تأثیرات جدی بر زندگی افراد دارند. توان بخشی شناختی با هدف بهبود عملکرد افراد مبتلا، در بازگشت آن ها به بالاترین سطح عملکرد جسمی، اجتماعی و شغلی مؤثر است. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت توان بخشی شناختی در ایران و ارائه گزارشی از اقدامات اجرایی و پژوهشی، انجام پذیرفت. مواد و روش ها: این مطالعه ترکیبی با استفاده از ابزار RSAT (Rehabilitation Service Assessment Tool)، شامل هشت بخش و پنج حوزه اصلی، انجام شد. داده ها از منابع ملی (راهنماها و بخشنامه ها) و مرور دامنه ای مقالات در PubMed و Scopus جمع آوری شدند. اطلاعات درباره مطالعات اپیدمیولوژیک، ابزارهای ارزیابی مداخلات و ابزارهای بومی شده استخراج و در چک لیست RSAT جای گذاری شد. یافته ها: در زمینه قوانین، علی رغم وجود حمایت هایی برای افراد ناتوان، کمبود تصریح در مورد اختلالات شناختی مشاهده شد. در حوزه آموزش عالی، تلاش هایی برای توسعه علمی توان بخشی شناختی صورت گرفته است. از میان 1055 مقاله، 260 مقاله واجد شرایط بودند که نیمی از آن ها اهداف اپیدمیولوژیک داشتند. 169 ابزار مورد استفاده قرار گرفته که (MMSE) Mini Mental Status Examination، (MoCA) Montreal Cognitive Assessment و Stroop Test پرتکرارترین بودند. 85/1 درصد مطالعات در ده سال اخیر انجام شد و 62 مؤسسه داخلی در آن ها مشارکت داشته اند. استنتاج: با توجه به افزایش سالمندی جمعیت و شیوع آسیب های مغزی، توسعه توان بخشی شناختی در ایران ضروری است. کمبودهایی در زمینه سیاست گذاری، برنامه ریزی، منابع، نیروی انسانی و زیر ساخت ها وجود دارد. پتانسیل های موجود، شامل زیر ساخت های علمی، پژوهش های اخیر و ظرفیت بخش خصوصی، در این مسیر کمک کننده است. توسعه این حوزه نیازمند مشارکت فعال تمامی نهادهای کشور از قانون گذار و تصمیم گیر و اجرایی تا آموزشی و پژوهشی است.

سابقه و هدف: چاقی به عنوان یک عامل خطر عفونت کووید-19 شناخته شده است. سندرم التهابی چند سیستمی در کودکان (MIS-C) بیماری است که با درگیری حداقل دو ارگان شناخته شده است. با توجه به نقش چاقی در شدت بیماری کووید-19 این مطالعه با هدف بررسی شیوع چاقی و فاکتورهای موثر آن در بیماران MIS-C، انجام پذیرفت. مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی، شامل کودکان زیر 21 سال مبتلا به MIS-C مراجعه کننده به بیمارستان از دی 1398 تا شهریور 1402 بوده است. بیماران بر اساس چک لیست مرکز کنترل بیماری ها شناسایی شدند. بر اساس نمودار رشد سازمان جهانی بهداشت، کودکان اضافه وزن و چاق براساس سن و جنس مشخص شدند. ویژگی دموگرافیک، علایم و پیامدهای بالینی از پرونده پزشکی بیماران استخراج و اطلاعات بیماران با آزمون تی (من ویتنی)، کای اسکوئر و رگرسیون لجستیک در STATA14 آنالیز شد. یافته ها: تعداد 174 بیمار MIS-C به بیمارستان مراجعه کردند که اطلاعات قد و وزن 149 بیمار در دسترس بود. 11/41 درصد بیماران اضافه وزن و 17/45 درصد به عنوان چاق شناسایی شدند. میانه سنی بیماران 62 ماه و بیش تر بیماران پسر بودند. بیش ترین علایم بالینی در بیماران، علایم گوارشی بود. پذیرش در بخش مراقبت های ویژه، مرگ و مدت زمان بستری در گروه چاق به ترتیب60 درصد، 2 درصد و 9 روز و در گروه غیر چاق به ترتیب 22 درصد، 0/94 درصد و 8 روز بوده است. تفاوت معنی دار در دو گروه در متغیرهای علایم قلبی، بیماری های زمینه ای، مدت زمان بستری در بیمارستان و بخش مراقبت های ویژه و نیاز به بستری در PICU بوده است (0/05>P). نتایج رگرسیون نشان داد بیماری زمینه ای با نسبت شانس 6/17 به عنوان عامل پیش بینی کننده مطرح است (0/001P<). استنتاج: نتایج نشان داد چاقی با تظاهرات بالینی و پیامدهای شدیدتری در بیماران MIS-C همراه است. در نتیجه، مداخله زود هنگام برای پیشگیری از عوارض در بیماران MIS-C چاق ضروری است.

سابقه و هدف: مایکوپلاسما پنومونیه که عامل عفونت های مجاری تنفسی می شود، با عفونت های همزمان با کووید-19 مرتبط بوده است. این مطالعه با هدف بررسی سطوح سرمی IgM و IgG باکتری مایکوپلاسما پنومونیه در بیماران مبتلا به کووید-19، به منظور ارزیابی ارتباط آن ها با نتایج بیماری، از جمله شدت بیماری و میزان مرگ و میر، انجام پذیرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی، 70 بیمار مبتلا به کووید-19 که در طول موج اول همه گیری در بیمارستان افضلی پور درشهر کرمان و کشور ایران بستری بودند، انتخاب شدند. سطوح سرمی IgM و IgG برای مایکوپلاسما پنومونیه مورد بررسی آزمایشگاهی قرار گرفتند و اطلاعات دموگرافیک و بالینی با بررسی اسناد پزشکی جمع آوری شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: در این مطالعه شیوع IgM مایکوپلاسما پنومونیه پایین بود، اما تعداد قابل توجهی از بیماران از نظر IgG مثبت بودند. سطوح سرمی IgM به صورت وابسته به مشخصات دموگرافیک و بالینی افراد متفاوت بود و در بیماران جوان تر و افرادی که به بیماری های زمینه ای مبتلا نبودند، بیش تر بوده است. افراد مبتلا به عفونت همزمان علائم بیش تری مانند بی اشتهایی، میالژی و سرفه خلطی داشتند. بیمارانی که بهبود یافتند نسبت به بیمارانی که جان خود را از دست دادند سطوح IgG بسیار بیش تری داشتند. براساس نتایج به دست آمده، عفونت همزمان یا مواجهه قبلی با مایکوپلاسما پنومونیه ممکن است بر پیامد بالینی بیماری کووید-19 تأثیر بگذارد. افزایش سطح IgM خون با علائم مشخصی مرتبط بود، اما افزایش سطوح IgG با پیامد بهتر مرتبط بود. استنتاج: عفونت قبلی و یا همزمان با مایکوپلاسما پنومونیه می تواند در علائم بیماری و پیامد بیماری کووید-19 تاثیرگذار باشد و در نتیجه تشخیص وجود عفونت همزمان با این باکتری کمک های شایانی به مدیریت و بهبود بیماری در این دسته از بیماران می رساند.

سابقه و هدف: یبوست به عنوان یک بیماری مهم در کودکان شناخته می شود که نیاز به غربالگری و تشخیص زودهنگام دارد. پروبیوتیک ها، باکتری های غیربیماری زای زنده ای هستند که در روده رشد می کنند و روی میکروفلور روده تاثیر مثبت و کارآمدی دارند، درحالی که تاثیر پروبیوتیک ها برای درمان اختلالات مختلف گوارشی مورد مطالعه قرار گرفته اند، اما تحقیقات محدودی وجود دارد که به طور خاص بر روی تأثیر آن ها بر یبوست کودکان متمرکز شده است. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر پروبیوتیک ها بر درمان یبوست کودکان مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان امام سجاد (ع) شهر رامسر،استان مازندران، شمال ایران، انجام شد. مواد و روش ها: دراین مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور، 90کودک با تشخیص یبوست مراجعه کننده به کلینیک به روش تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برای هرکودک در ابتدا چک لیست تکمیل شد و تمام کودکان توسط محقق تحت آموزش توالت رفتن، قرار گرفتند. کودکان گروه شاهد درمان معمول یبوست شامل 1/5-0/7 گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن، پودر پیدرولاکس را دریافت کردند و کودکان گروه مورد علاوه بر درمان معمول یبوست، پروبیوتیک (Kidy Lact) نیز دریافت کردند. مدت زمان این مطالعه 4 هفته بود و تمام بیماران از نظر بالینی پس از 2 و 4 هفته بعد از مداخله مورد معاینه قرارگرفتند. ارزیابی اولیه شامل قوام مدفوع، تعداد دفعات بی اختیاری در هفته، وجود درد شکمی و حرکات دردناک روده بود. ارزیابی ثانویه شامل بررسی درمان موفقیت آمیز و ایجاد عوارض جانبی مانند اسهال و استفراغ بود. یافته ها: در مطالعه حاضر، پس از 2 هفته، هیچ یک از عوامل تعداد دفعات مدفوع، دفع دردناک، بی اختیاری در دفع و درد شکمی در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری نشان ندادند (به ترتیب 0/30=P، 0/85P=، 0/53P= و 0/23=P). به علاوه، پس از 4 هفته، هیچ یک از عوامل تعداد دفعات مدفوع و بی اختیاری در دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری نشان نداد (به ترتیب 0/22=P و 0/53=P)، اما فراوانی اجابت مزاج دردناک در گروه مداخله به طور معنی داری کم تر از گروه کنترل بود) 0/04P=). استنتاج: براساس یافته های این مطالعه، افزودن پروبیوتیک ها به درمان استاندارد یبوست عملکردی مانند پودر پیدرولاکس در کودکان مبتلا می تواند مفید باشد. برای به دست آوردن نتایج دقیق تر، توصیه می شود مطالعات بلندمدت تری با استفاده از پروبیوتیک ها انجام شود.

سابقه و هدف: فعالیت ها و خدمات گسترده ای توسط داروسازان در بخش مراقبت های دارویی در حال انجام است. بنابراین پایش کمی و کیفی این خدمات دارویی در بخش های بستری بیمارستان امری الزامی است. از آن جایی که پایش این گونه خدمات نیازمند ابزار معتبری است هدف این پژوهش تهیه و ارزیابی علم سنجی پرسشنامه ای برای تعیین کمیت کیفیت خدمات مراقبت های دارویی در بخش های عمومی بیمارستان است. مواد و روش ها: این مطالعه یک پژوهش روش شناختی، در جهت تهیه و ارزیابی پرسشنامه پایش خدمات بخش مراقبت دارویی بوده است که از ماه آذر 1402 لغایت ماه تیر 1403 انجام گردید. در جهت تدوین پرسشنامه، ابتدا حیطه ها مشخص شدند. سپس پرسش ها در خصوص حیطه ها در یک بحث گروهی متمرکز مطرح شدند. پس از آن روش بارم بندی مشخص و در نهایت پرسشنامه اولیه در دو بخش (فنی و حرفه ای) به صورت چک لیست تدوین شد. روایی محتوایی ابزار از نظر وضوح، ارتباط، سادگی و ضرورت هر سؤال مورد سنجش قرار گرفت. همسانی درونی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ ارزیابی شد. یافته ها: میانگین نسبت روایی محتوایی بخش فنی 0/84 و برای بخش حرفه ای 0/88 بود. هم چنین شاخص اعتبار محتوا برای بخش فنی 0/85و برای جلسه حرفه ای 0/84است. مقادیر آلفا برای بخش اول 0/771 و برای بخش دوم 0/773 بود که نشان دهنده سازگاری داخلی قابل قبول است. استنتاج: نتایج ما ضمن معرفی یک ابزار کاربردی، روایی و پایایی قابل قبولی برای آن نشان داد. این ابزار می تواند برای ارزیابی و کمی سازی خدمات مراقبت های دارویی در بخش های بیمارستانی و هم چنین به عنوان شاخصی برای یافتن مناطق پرخطری که ممکن است خطاهای دارویی رخ دهد مورد استفاده قرار گیرد.

سابقه و هدف: پزشکی خانواده، برنامه ای مبتنی بر جامعه برای ارائه خدمات سلامت به همه افراد جامعه در هر سن و جنسیت است که به صورت جامع، هماهنگ، مداوم و بیمار محور ارائه می شود. کیفیت خدمات ارائه شده توسط پزشکان خانواده نقش مهمی در پیشبرد اهداف اساسی طرح پزشک خانواده دارد. از این رو، این پژوهش با هدف ارائه الگوی ارتقای کیفیت خدمات در مدیریت درمان تأمین اجتماعی مازندران، انجام پذیرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه کاربردی، جامعه ی آماری بخش کیفی شامل پزشکان خانواده و مدیران مدیریت درمان استان با حداقل پنج سال سابقه مدیریتی یا پزشک خانواده بوده است. حجم افراد نمونه در بخش کیفی بر مبنای شیوه نمونه گیری گلوله برفی تا اشباع ادامه یافت که با 17 نفر اشباع شد. به منظور جمع آوری اطلاعات از ابزار مصاحبه و پرسشنامه بر مبنای نتایج مصاحبه و تحلیل محتوا استفاده شد. روایی صوری پرسشنامه توسط استادان راهنما و مشاور و روایی محتوایی پرسشنامه توسط شاخص CVR انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک فراترکیب انجام شد. یافته ها: مطابق یافته ها، تعداد 32 شاخص در قالب دو دورن مایه اصلی (تم اصلی/ مضمون اصلی) و شش درون مایه فرعی (تم فرعی/ زیر مضمون یا مضمون فرعی) شناسایی شد. برای بعد کیفیت خدمات ملموس نیز معیارهای تشخیصی کیفیت خدمات هزینه ای، کیفیت خدمات الکترونیک و برای بعد کیفیت خدمات ناملموس نیز معیارهای کیفیت خدمات بیمه ای و پاسخ گویی، کیفیت خدمات زنان و زایمان و کیفیت خدمات مشاوره ای شناسایی شدند. استنتاج: شاخص های توانمندسازی پزشکان خانواده شناسایی شده منجر به ارتقای کیفیت خدمات در مدیریت درمان تأمین اجتماعی مازندران گردید که ضرورت دارد سیاست گذاران و مدیران در نظام سلامت با بهره گیری از یافته ها از طریق توجه به شفافیت بیش تر در دستورالعمل ها و تفاهم نامه های اجرایی، توجه به نیازهای انگیزشی و نیازهای آموزشی پزشکان خانواده، بازنگری و بهبود روش های جمع آوری اطلاعات محیطی و تصمیم گیری مبتنی بر شواهد به رفع مسائل و چالش های سیاست پزشک خانواده، پرداخته شود.

سابقه و هدف: افزایش رشد جمعیت و توسعه نامتوازن باعث بحران آب در ایران شده است، به طوری که مصرف خانگی آب در ایران بسیار بالاتر از میانگین جهانی است. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان آگاهی، نگرش و عملکرد شهروندان شهرستان ساری نسبت به مصرف صحیح آب طراحی گردید. مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1402 در شهرستان ساری انجام شد. جامعه آماری پژوهش (450 نفر) به روش طبقه ای ساده انتخاب شدند. در راستای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه مطالعه امیری باغبادرانی (1401) استفاده گردید. این پرسشنامه با توجه به اهداف پژوهش حاضر و ویژگی های جامعه آماری، با برخی تغییرات جزئی در سوالات و گویه ها سازگار گردید. دامنه نمره در بخش آگاهی 12-0، در بخش نگرش 45-9 و در بخش عملکرد 50-10 بود. داده های گردآوری شده به کمک نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری من ویتنی (Mann–Whitney) و کروسکال والیس (Kruskal-Wallis) آنالیز شدند. یافته ها: مجموع 300 پرسشنامه به طور کامل تکمیل شدند. میانگین نمره آگاهی، نگرش و عملکرد شهروندان شهرستان ساری نسبت به مصرف صحیح آب به ترتیب 1/92±5/14 (متوسط)، 4/25±36/36 (خوب)،5/05±42/49 (خوب) به دست آمد. هم چنین حیطه آگاهی با متغیرهای شغل، جنس و محل سکونت، حیطه نگرش با متغیرهای سن و تحصیلات، و حیطه عملکرد نیز با متغیرهای جنس، شغل و تحصیلات ارتباط معنی دار داشتند (0/05

انسفالوپاتی حاد نکروزان (ANE:Acute Necrotizing Encephalopathy) نوع نادری از انسفالوپاتی است که مشخصه بارز آن وخامت سریعاً پیشرونده وضعیت عصبی بیمار همراه با تشنج، کاهش سطح هوشیاری و کما می باشد. این عارضه می تواند بدنبال عوامل بیماری زا از جمله ویروس هایی مثل انفلوآنزا و کرونا رخ دهد. انسفالوپاتی حاد نکروزان اولین بار در کشورهای شرق آسیا مثل ژاپن گزارش شد و بعد از آن در سایر کشورهای جهان و درچند سال اخیر به دنبال کرونا نیز مشاهده شد. در این مقاله یک مورد انسفالوپاتی حاد نکروزان به دنبال بیماری حاد تنفسی همراه با تب و تشنج در یک کودک دختر شش ساله ایرانی مبتلا به انفلوآنزای H3N2 اما بدون سابقه بیماری قبلی(عدم سابقه بستری و جراحی) گزارش شد.کودک توسط والدین بعد از دو روز تب، سردرد، درد عضلانی و گلودرد، با علایم تشنج، سطح هوشیاری پایین و ناپایداری همودینامیک به اورژانس بیمارستان آورده شد. بیمار در بخش مراقبت های ویژه کودکان بستری شد و اقدامات اولیه شامل کنترل علایم حیاتی، سرم تراپی و تجویز آنتی بیوتیک انجام شد. آزمایشات لازم ازجمله تست کرونا و انفلوآنزا و سپس سایر اقدامات تشخیصی و درمانی مانند تصویربرداری مغزی نیز انجام شد و با مطرح شدن تشخیص انسفالوپاتی حاد نکروزان، درمان با ایمونوگلوبین داخل وریدی، کورتیکواستروئید و... آغاز شد. در طی بستری، بیمار اینتوبه شد و به علت درگیری وسیع مغزی، خصوصا ساقه مغز و نارسایی چند ارگانی، وضعیت بیمار رو به وخامت رفت و با وجود تمام تلاش های کادر درمان، بیمار فوت کرد. اگرچه چندین مورد از این بیماری، در کشورهای شرق آسیا و سایر کشورهای جهان گزارش شده است، اما موارد گزارش شده از ایران معدود است. بر اساس گزارش مورد حاضر، تشخیص انسفالوپاتی حاد نکروزان باید در تمام کودکان مبتلا به وخامت پیشرونده عصبی به دنبال یک بیماری حاد تب دار در نظر گرفته شود.

سابقه و هدف: درمان رادیونوکلئید هدفمند بر اساس گیرنده (RTRT) قدرت رادیونوکلئیدهای ساطع کننده ذرات را با قدرت هدف گیری گیرنده ها با استفاده از مولکول های زیستی شامل آنتی بادی ها و پپتیدها را ترکیب می کند. رادیونوکلئیدهای متعددی وجود دارد؛ اما تعداد انگشت شماری از آن ها دارای ویژگی های مناسب برای آلفادرمانی هدفمند (TAT) هستند که از جمله آن ها می توان به اکتینیوم-225 (225Ac)، بیسموت-213 (231Bi)، رادیوم-224 (224Ra)، سرب-212 (212Pb)، توریم-227 (227Th)، استاتین-211 (211At) و تربیوم-149 (149Tb) اشاره نمود. سرب-212 یک رادیونوکلئید است که با فروپاشی خود ذرات آلفا و بتا آزاد می کند. ویژگی های پررنگ سرب-212 مانند نیمه عمر نسبی کوتاه (64/10 ساعت)، ژنراتورهای تجاری 224Ra/212Pb، تولید درون تنی ذرات آلفا از طریق واپاشی 212Bi در محل مورد نظر، فرآیند کونژوگه شدن ساده و اتصال قوی به شلاتورها مانند DOTA و TCMC به این رادیونوکلئید را برای آلفا درمانی هدفمند جایگاه ویژه ای می دهد. TAT با سرب-212 اثربخشی درمانی قابل توجهی را در هر دو مدل آزمایشگاهی و حیوانی نشان داده است. تاکنون مولکول های بیولوژیکی متعددی مانند آنتی بادی ها و پپتیدها در آزمایش های بالینی با سرب-212 نشاندار شده اند تا اثر درمانی و توانایی آن ها برای هدف قرار دادن گیرنده های مختلف مانند گیرنده های فاکتور رشد اپیدرمی (EGFR)، گیرنده سوماتوستاتین 2 (SSTR2)، گیرنده ملانوکورتین 1 (MC1R)، آنتی ژن غشای اختصاصی پروستات (PSMA)، CD37، CD38، CD46، مولکول چسبندگی سلول های عروقی 1 (VCAM-1) و کندرویتین سولفات پروتئوگلیکان 4 (CSPG4) مورد بررسی قرار دهند. بنابراین، در این مقاله مروری ابتدا بر روی خواص فیزیکی سرب-212 و هم چنین پوشش ویژگی های شیمیایی این رادیونوکلئید (از جمله برهمکنش آن با DOTA و TCMC) تمرکز می شود. سپس مطالعات پیش بالینی روی مولکول های نشاندار شده با سرب-212 و کاربرد بالینی رادیوتریسرهای معرفی شده برای درمان رادیونوکلئیدی هدفمند بر پایه گیرنده های اشاره شده، مورد بررسی قرار می گیرد.

مدیریت ناباروری و اقدامات جهت کاهش شیوع آن از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. در سال های اخیر، ترجمان دانش در حیطه های مختلف به ویژه علوم پزشکی به منظور ارتقاء سلامت جوامع مورد تاکید و توجه واقع شده است. هدف از این مطالعه، شرح ترجمان دانش در حیطه ی ناباروری می باشد. اقدامات لازمه جهت مدیریت ناباروری در چهار حیطه اصلی شامل فرهنگ سازی در زمینه ناباروری، پیشگیری از ناباروری، تشخیص ناباروری و درمان ناباروری جای می گیرند که پیاده سازی ترجمان دانش در هر یک از این حیطه ها گام موثری جهت مدیریت ناباروری می باشد. از ابزارهای ترجمان دانش که تاثیر فوق العاده ای در فرهنگ سازی دارد، ابزار رسانه می باشد. در ایجاد ناباروری عوامل متعددی دخیل اند که برخی از این عوامل مرتبط با مردان (بیماری های رشدی در کودکان پسر)، برخی مرتبط با زنان (اختلال در تخمک گذاری) و برخی مرتبط با مردان و زنان (بیماری های مقاربتی) می باشند. از این رو ارائه آموزش لازم و آگاهی رسانی به افراد جامعه در این زمینه جهت پیشگیری از نابارروی حائز اهمیت می باشد. علی رغم پیشرفت در زمینه درمان ناباروری، هم چنان برخی افراد اطلاعات کافی در رابطه با آن ندارند. افزایش آگاهی افراد جامعه در مورد روش های درمان ناباروری و یا حفظ باروری از طریق انجماد تخمدان و تخمک و یا سایر جنبه ها همچون آگاهی رسانی در رابطه با تحت پوشش بیمه بودن درمان ناباروی ضروری است، چرا که مشکلات اقتصادی از جمله علل تاثیرگذار بر پیگیری درمان ناباروری می باشد. هم چنین برخی از مسائل مرتبط با درمان ناباروری مانند باروری با دخالت شخص ثالث نیاز به توجه از سوی مسئولین و سیاستگذاران دارند. سیاستگذاران از طریق خلاصه های سیاستی راهبردی که توسط متخصصین این حوزه تدوین می گردد می توانند سیاستگذاری های مناسبی در این حیطه انجام دهند. به طور کلی به کارگیری ابزارهای ترجمان دانش هم چون آگاهی بخشی از طریق رسانه، تدوین خلاصه سیاستی و تهیه گایدلاین توسط محققین و متخصصین در مدیریت ناباروری مفید و ضروری می باشد.

پروتئین های گیاهی به عنوان منابعی غنی، ایمن، و همچنین مناسب برای تولید در مقیاس صنعتی، جایگزین خوبی برای منابع حیوانی در تولید پپتیدهای زیست فعال هستند. پپتیدهای حاصل از هیدرولیز پروتئین های گیاهی نیز ترکیباتی با خواص درمانی، ایمن، وزن مولکولی کم، هزینه اندک، زیست فعالی بالا و جذب آسان می باشند. فعالیت های زیستی پپتیدهای مشتق شده از پروتئین های گیاهی، بسته به نوع و توالی اسیدهای آمینه آنها، شامل تاثیرگذاری بر سیستم های اصلی بدن نظیر قلب و عروق، دستگاه گوارش، اعصاب و سیستم ایمنی می باشند. با توجه به ارتقای سلامت و ضرورت پیشگیری از بیماری ها تولید و استفاده از پپتید های زیست فعال بدلیل دارا بودن خواص آنتی اکسیدانی، ضد فشار خونی و ضد میکروبی مورد اقبال فزاینده ای قرار گرفته اند. علاوه بر فعالیت های زیستی، پپتیدهای زیست فعال مشتق شده از گیاه دارای خواص عملکردی گسترده ای از جمله خواص فیزیک و شیمیایی مختلف نظیر حلالیت بالا، خواص امولسیون کننده، کف کننده، و خاصیت آب دوستی / چربی دوستی هستند. این بررسی، پیشرفت تحقیقاتی را در مورد فعالیت های بیولوژیکی و خواص عملکردی پپتیدهای مشتق شده از گیاه و استفاده از پپتیدهای فعال زیستی در فرمول های غذایی مختلف به عنوان ترکیبات نوتراسوتیکال، فراسودمند یا مواد غذایی دارای خاصیت درمانی و همچنین به عنوان نگهدارنده مواد غذایی ارائه می کند. طعم تلخ و سمیت این پپتیدهای زیست فعال در برخی موارد چالش های احتمالی هستند که باید قبل از استفاده گسترده تر برطرف شوند. هدف از این بررسی بهبود درک پپتیدهای فعال زیستی مشتق از گیاه و ارائه کاربردهای آن است. بعلاوه در این مطالعه ی مروری چالش های عمده و چشم اندازی از آینده در کاربرد پپتیدهای فعال زیستی مشتق از گیاه در توسعه محصولات فراسودمند مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.

فاقد چکیده

سابقه و هدف:تغذیه انحصاری با شیر مادر یک عامل حیاتی برای ارتقای وضعیت سلامت مادران و کودکان است. مطالعات انجام شده در مادران ایرانی حاکی از وضعیت نامطلوب نرخ تغذیۀ انحصاری با شیر مادر و هم چنین نرخ آگاهی و خودکارآمدی مادران در این زمینه می باشد. در این میان آموزش شیردهی به مادران نقش تعیین کننده ای دارد. در حال حاضر در مراکز بهداشتی درمانی کشور جهت آموزش شیردهی به سطح سواد عمومی مادر و نه سطح سواد سلامت وی شامل توانـایی در دسـتیابی، درک، ارزیابی و به کارگیری اطلاعـات مرتبط با سلامت است، توجه می شود و آموزش های یکسانی برای تمامی افراد داده می شود، که همین امر، ضرورت حرکت به سمت مداخلات آموزشی موثر و کارآمد را ایجاب می نماید. خلاصه سیاستی حاضر بر آموزش شیردهی با رویکرد سواد سلامت، به عنوان یکی از راهکارهای کلیدی برای ارتقای کیفیت برنامه تغذیه انحصاری با شیر مادر در ایران تاکید دارد و هدف از این خلاصه سیاستی پرداختن به این شکاف از طریق یک ارزیابی جامع شامل ملاحظات سیاسی، تجزیه و تحلیل پایگاه داده، تحقیقات میدانی و رعایت قوانین در بیمارستان های دوستدار مادر و کودک است. گزینه های پیشنهادی شامل سیاستگذاری و تدوین برنامه بهداشتی کشوری در این زمینه به همراه پایش و ارزشیابی برنامه، ادغام خدمت آموزش شیردهی با رویکرد سواد سلامت در مجموعه مراقبت های اولیه مادران و پرونده های الکترونیکی سلامت مادر و نوزاد، ارتقای مهارت های ارتباطی و آموزشی معطوف به رویکرد سواد سلامت در ماماها و سایر مراقبین سلامت مادر و کودک با هدف ارائه آموزش شیردهی به مادران به شیوه ای ساده، قابل فهم و کاربردی و متناسب با نیاز های فرهنگی اجتماعی آنان و استفاده از فناوری های آموزشی نوین نظیر ابزارهای چند رسانه ای و اپلیکیشن ها جهت تسهیل دسترسی مادران به اطلاعات لازم است.