ارمغان دانش
سال:1403 | دوره:30 | شماره:2 |تعداد مقالات:11

1چکیده  مقدمه  و هدف: شیر و فرآورده های لبنی به عنوان بخش مهمی از رژیم غذایی تأثیر مستقیم و قابل توجهی بر سلامت انسان دارند و ممکن است با ابتلا به بیماری­های قلبی و عروقی (CVD) مرتبط باشند که این ارتباط در فاز ثبت نام مطالعه کهورت دنا مورد بررسی قرار گرفته است. روش بررسی: این پژوهش مقطعی توصیفی بخشی از مطالعه کهورت بالغین شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد در جنوب غربی ایران یکی از مناطق 18­گانه زیرمجموعه­ مطالعه کهورت پرشین در ایران است که 3630 نفر از شرکت­کنندگان فاز ثبت نام در محدوده سنی 35 تا 70 سال به عنوان جمعیت هدف از نظر ارتباط بین میزان مصرف محصولات لبنی با ابتلا بیماری های قلبی- عروقی از طریق ارزیابی اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه بالینی حاوی اطلاعات بیماری­های قلبی-عروقی (پرفشاری خون (HT)، بیماری ایسکمیک قلبی (IHD) و سکته قلبی (HA)) و پرسشنامه بسامد خوراک با تعیین میزان مصرف محصولات لبنی مورد بررسی قرار گرفته­اند. یافته­ها: میزان مصرف روزانه (gr/day) ماست، پنیر، شیرهای طعم­دار، محصولات پرچرب (کره، خامه و سرشیر)، بستنی، مارگارین در افراد غیر مبتلا به HT به طور معنی­داری بیشتر از افراد مبتلابه پرفشاری خون بود (05/0>P-value ). افراد مبتلا به IHD به طور معنی­داری بیشتر از افراد غیر­مبتلا دوغ مصرف می­نمودند (05/0>P-value ).  همچنین مشاهده گردید که میزان مصرف روزانه شیرهای طعم­دار، محصولات پرچرب، بستنی، مارگارین در افراد غیر­مبتلا به بیماری ایسکمیک قلبی به طور معنی­داری بیشتر از افراد مبتلا به این بیماری­ها بوده است (05/0>P-value). مشخص گردید که مقدار مصرف روزانه محصولات پرچرب در افراد مبتلا به سکته قلبی در مقایسه با افراد غیر­مبتلا به HA بیشتر بوده است (05/0>P-value). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می­دهد که مصرف بیشتر محصولات لبنی به طور کلی با کاهش خطر ابتلا به پرفشاری خون و سایر بیماری­های قلبی- عروقی مرتبط است. هر چند نتیجه­گیری در مورد ارتباط هر یک از فرآورده­های لبنی به تنهایی با احتمال ابتلا به بیماری­های قلبی عروقی نیازمند مطالعات بیشتری است.

1  [1] nمقدمه:  ناهنجاری آنوریسمال ورید جالینوس ([1]VGAM) یک ناهنجاری عروقی است که گفته میشود در طول دوران جنینی و بین هفته های 6 تا 11 بارداری ایجاد میشود و حین بارداری با سونوگرافی و MRI و بعد از زایمان با MRI و CT تشخیص داده میشود. این مالفورمیشن می تواند تظاهرات قلبی عصبی داشته باشد و بدون درمان پروگنوز ضعیفی دارد. هدف از این مطالعه گزارش یک مورد تشخیص ناهنجاری آنوریسمال ورید جالینوس بعد از زایمان با پیش اگهی خوب است. گزارش مورد: نوزاد پسر 3 روزه با شکایت زردی و دیسترس تنفسی، حاصل زایمان NVD [2] (زایمان واژینال طبیعی) و  GA[3]=37w (سن بارداری) و آپگار 10-9 و وزن تولد 3060 گرم می باشد. در معاینات، caput succedaneum (تورم موقتی در قسمت های نرم سر نوزاد تازه متولد شده) ، افزایش دور سر و UDT [4] (بیضه های نزول نکرده) و همانژیوم در نوک بینی و سوفل II/VI قلبی داشت. همچنین مادر بیمار سابقه پرفشاری خون مزمن را ذکر می کرد. به علت افزایش دور سر تحت تصویربرداری مغز(ابتدا سی تی اسکن مفز و در ادامه ام آر آی و ام آر ونوگرافی)  قرار گرفت که بررسی ها نشان دهنده آنوریسم 20*30 میلی متری در ورید گالن بود. اکوکاردیوگرافی بیمار نشان دهنده مجرای شریانی باز درحال بسته شدن( closing PDA [5]) و فشارخون ریوی شریان ( PH [6]) و بطن راست متسع بود. بیمار در طی حدود 20 ماه از تشخیص اولیه، تحت آمبولیزاسیون های مرحله ای که یک روش اِندوواسکولار کم تهاجمی محسوب می شود قرار گرفته است؛ اکنون از لحاظ کلیوی، کبدی، قلبی مشکلی ندارد . تکامل زبانی و شخصی اجتماعی بیمار طبیعی است. تاخیرخفیف در تکامل حرکتی دارد. در نمودار رشد، روی صدک 5 درصد قرار دارد که البته سیر صعودی داشته است. نتیجه گیری: عدم تشخیص زودرس و درمان این بیماران پروگنوز ضعیفی دارد و ممکن است به مرگ بیانجامد، بنابراین ارزیابی بیشتر هر نوزادی با دور سر بزرگ و بزرگی قلب، اهمیت بیشتری پیدا می کند. در بیمار ذکر شده، تشخیص زودرس و به موقع و درمان مناسب، منجر به این شده است که کودک با کمک کار درمانی و ارزیابی های دوره ای بتواند زندگی نرمالی داشته باشد.   [1] Vein of Galen aneurysmal malformation [2] Natural vaginal delivery [3] Gestational age [4] Undescended testes [5] Patent ductus arteriosus (PDA) [6] Pulmonary Hypertension (PH)

1زمینه و هدف: سرطان تخمدان به علت تشخیص دیر هنگام کشنده ترین نوع سرطان در میان بدخیمی های زنان محسوب می شود. درمان مرسوم سرطان تخمدان برداشتن توده توموری توسط جراحی و به دنبال آن شیمی درمانی است. پاکلی تاکسل بعنوان فاکتور درمانی متداول در شیمی درمانی سرطان تخمدان محسوب می شود مطالعات مختلفی نشان داده است پاکلی تاکسل از طریق فعالسازی یا افزایش بیان مسیرسیگنالینگ PI3K/AKT/mTOR باعث القای مقاومت دارویی می گردد. هدف از این مطالعه بررسی اثر داروی راپامایسین به عنوان مهار کننده مسیر سیگنالینگ PI3K/AKT/mTOR بر افزایش فعالیت ضدتوموری پاکلی تاکسل در رده های سلولی skov-3 و A2780s سرطان تخمدان انسان است. مواد و روش ها : رده های سلولی skov-3 و  A2780s سرطان تخمدان در محیط کشت RPMI-1640 غنی شده با سرم جنین گاوی 10 % , 100میکروگرم در میلی لیتر استرپتومایسین و100 U/ml  پنی سیلین تحت شرایط کنترل شده دمایی 37درجه سانتی گراد و اتمسفر مرطوب حاوی 5% CO2 کشت داده شدند. اثر سایتوتوکسیتی داروهای پاکلی تاکسل و راپامایسین به وسیله آزمون MTT ارزیابی شد. نوع مرگ سلولی به وسیله فلوسایتومتری مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تست MTT و آنالیز فلوسایتومتری نشان داد داروهای پاکلی تاکسل و راپامایسین موجب کاهش میزان بقای سلولی و القای مرگ سلولی در رده های SKOV-3 و A2780s سرطان تخمدان شدند و اثرات آن ها وابسته به زمان و غلظت بود. نتایج ارزیابی سمیت سلولی نشان داد وقتی پاکلی تاکسل همراه با داروی راپامایسین استفاده می شود در مقایسه با زمانی که به تنهایی استفاده می شود، در غلظت کمتری باعث مرگ 50 درصد سلول ها می شود. نتیجه گیری: داروی راپامایسین باعث افزایش حساسیت سلول های سرطان تخمدان به داروی پاکلی تاکسل می شوند که می تواند استراتژی درمانی مفید و خوبی برای درمان سرطان تخمدان باشد.

1زمینه و هدف: TGFβ و FGF2 نشانگرهای مولکولی مهمی برای آنژیوژنز مغزی هستند که در شرایط مختلف مانند بیماری آلزایمر (AD) به میزان قابل توجهی در بافت مغز کاهش می­یابند و ممکن است تحت تأثیر تمرینات ورزشی و مکمل گیاهی قرار گیرند. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی فزاینده و مصرف مکمل  فیستین بر بیان ژنی TGFβ و FGF2 در موش­های سالمند مبتلا به AD بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 30 سر موش C57BL6 سالمند (سن 22ماه) مبتلا به AD به طور تصادفی در 6 گروه 5 سری شامل: گروه­های 1) کنترل سالم، 2) آلزایمر، 3) AD + فیستین، 4) AD + تمرین هوازی، 5) AD + تمرین هوازی + فیستین قرار گرفتند. موش­های گروه­های AD با تزریق آمیلوئید بتا (Aβ1-42) در غلظت 50 میکرومولار یا 9/0 درصد سالین استریل با غلظت 1 میلی مولار به هیپوکامپ دچار AD شدند. پروتکل تمرین هوازی پنج روز در هفته به مدت هشت هفته با شیب صفر و سرعت 10 متر  در دقیقه  به مدت 30 دقیقه شروع شد و در هفته هشتم  به 27 متر در دقیقه و مدت 40 دقیقه رسید. مکمل فیستین با غلظت 20 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت هشت هفته استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون تحلیل واریانس یک­طرفه  و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (05/0≥P). یافته­ها: تغییرات بیان ژن­های TGF-β و FGF2 در بافت مغز موش­های سالمند در بین پنج گروه تفاوت معنی­داری داشت (01/0>P) و نیز بر اساس نتایج آزمون تعقیبی، بیان آن­ها در گروه­های AD نسبت به گروه کنترل سالم به طور معنی­داری کاهش یافت (01/0>P). همچنین، بیان آنها در گروه­های AD + تمرین + فیستین، AD + تمرین و AD + فیستین در مقایسه با گروه AD به طور معنی­داری افزایش یافت (01/0P). نتیجه­گیری: به نظر می­رسد ترکیب تمرین هوازی فزاینده و مکمل فیستین یا هریک از آنها به تنهایی، می­تواند از طریق افزایش بیان TGFβ و FGF2 به افزایش آنژیوژنز مغزی در افراد سالمند مبتلا به بیماری آلزایمر کمک نماید. البته ترکیب فیستین و تمرین هوازی نسبت به تمرین هوازی و مکمل تنها و نیز تمرین هوازی نسبت به مصرف فیستین تنها، تاثیری بیشتری دارند. بنابراین، ترکیب تمرین هوازی فزاینده و فیستین به عنوان موثرترین روش درمانی مکمل برای این بیماری توصیه می­شود.

1چکیده زمینه و هدف: تعلق پذیری بالینی و ارزش های حرفه ای می توانند بر نگرش به حرفه پرستاری و در نتیجه کیفیت مراقبت پرستاری و سلامت بیماران تاثیر گذار باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط تعلق پذیری بالینی و ارزش های حرفه ای پرستاران شاغل در بخش مراقبت ویژه شهر یاسوج انجام شد. روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی، توصیفی –تحلیلی می باشد که بر روی 126 پرستار شاغل در بخش مراقبت ویژه بزرگسالان بیمارستان های شهر یاسوج در سال 1402 انجام گردید. شرکت­کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری تمام شماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه­های تعلق پذیری بالینی و ارزش های حرفه ای به صورت خودگزارشی استفاده شد. برای بررسی ارتباط بین ارزش های حرفه ای با نمره تعلق پذیری بالینی از آزمون Independent Samples Test و ANOVA Oneway و Pearson Correlation استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از نرم افزار SPSS سری 26 انجام شد.  یافته ها: بر اساس نتایج این مطالعه میانگین و انحراف معیار نمره کل تعلق پذیری بالینی و ارزش های حرفه ای پرستاران به ترتیب 75/13 ± 68/109 و 07/11±22/106 بود. این نمرات نشان دهنده سطح خوب تعلق پذیری بالینی و سطح مطلوب ارزش های حرفه ای است. بین محل خدمت و تعلق پذیری بالینی رابطه معنی دار آماری مشاهده شد (02 /0.(p= همچنین بین تعلق پذیری بالینی و ارزش های حرفه ای پرستاران رابطه معنادار آماری مشاهده شد (003 /0p= و 38 /0r=) نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد تعلق پذیری بالینی و ارزش های حرفه ای پرستاران باهم ارتباط دارند. توصیه می شود مسئولان و  مدیران پرستاری از نتایج این مطالعه در جهت ارتقاء حس تعلق پذیری به محیط بالینی و ارزش های حرفه ای پرستاران برنامه ریزی کنند. کلمات کلیدی: تعلق پذیری بالینی، ارزش حرفه ای، پرستار، بخش مراقبت ویژه

1مقدمه : اختلال عملکرد جنسی بعد از هیسترکتومی یک مشکل شایع است که در بیشتر زنان بعد از عمل رخ می دهد .هیسترکتومی شایعترین عمل جراحی زنان و اختلال عملکرد جنسی در سنین باروری از شیوع بالایی برخوردار است از این جهت بررسی عوارض انواع هیسترکتومی در ایران ضروری به نظرمی رسد .لذا هدف از این مطالعه تعیین عملکرد جنسی و رضایت جنسی در زنان هیسترکتومی شده در سنین باروری مراجعه کننده کلینیک شهید مفتح در شهر یاسوج در سال 1398-1401 بوده است. روش کار: این مطالعه توصیفی -تحلیلی بوده و تعداد نمونه 66 زن هیسترکتومی شده در سنین باروری که به کلنیک شهید مفتح مراجعه کرده بودندو از طریق روش نمونه گیری در دسترس انجام شد و پرسشنامه ها طی دو دوره سه ماهه و شش ماهه بعد از عمل پر گردید. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات دموگرافیک-متغییرهای جمعیت شناختی ، پرسشنامه عملکرد جنسی ( FSFI ) و پرسشنامه مربوط به رضایت جنسی بود . داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار 25-SPSS با به کارگیری آمارهای توصیفی (فراوانی -میانگین و درصد) و آمار استنباطی (کای اسکوئر و ضریب همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه 66 زن که در سنین باروری(15-45) بوده و تحت عمل هیسترکتومی قرار گرفته بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سن مشارکت کنندگان 77/41 ± 62/3  ، سن ازدواج 42/18 ± 79/5 ، تعداد فرزندان 88/2 ± 22/1 و  سن همسر مشارکت کنندگان 09/47 ± 62/5 بوده است . 46 نفر ( 69.69 %) عمل جراحی هیسترکتومی از نوع TAH و12 نفر (18.17 % ) عمل ازنوع TVH و8نفر ( 1/6 %) عمل سوپراسرویکال داشته اند  که اختلاف معنا دار اماری بین انواع عمل های هیسترکتومی با عملکرد جنسی(P=0.045 ) و رضایت جنسی(p=O.043) یافت شد به طوری که در هیسترکتومی ابدومینال عملکرد و رضایت جنسی کمتری وجود داشت . همچنین تعداد 44 زن ، تخمدان (یک طرفه یا دو طرفه ) در طی عمل حفظ شده است و این موضوع برحیطه رفتار و هیجانات در رضایت جنسی(PISQ)،  میل جنسی و دیسپارونیا در عملکرد جنسی تاثیر داشته است P=0.0135     بیشترین علت هیسترکتومی ها به ترتیب  شامل خونریزی های غیر طبیعی(AUB) (9/40 %) و سزارین 18.2%  و سپس فیبروم با 16.7% بوده است.  تحصیلات زن و همسر ، نوع اشتغال، نوع مسکن،  با رضایت جنسی بیماران اختلاف معنی داری نداشت.اما میزان درآمد ، سن و سن همسر و  وضعیت تخمدان، اختلاف معنی دار آماری وجود داشته است . نتیجه گیری :. براساس نتایج این پژوهش میزان درآمد ،  نوع عمل جراحی و مهارت پزشک در عمل و با/بدون برداشتن تخمدان (یک یا دوطرفه) تاثیر مستقیمی بر عملکرد و رضایت جنسی زنان در سنین باروری داشته است و بین  سن همسر ، محل سکونت ، تحصیلات مرد و شغل با رضایت و عملکرد جنسی  ارتباط معنی دار اماری یافت نشد . در این مطالعه سعی شده است که عوامل تاثیر گذار بر مسائل جنسی بعد از هیسترکتومی شناسایی شود ، تا بتوان راه حلی برای تعدیل کردن این اختلال و افزایش کیفیت زندگی زناشویی این افراد بعد از عمل پیدا شود

1زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر به دنبال مقایسه اثربخشی هیپنوتراپی شفقت و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر علائم افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان سینه در شهر یاسوج می­باشد. هیپنوتراپی روشی کارآمد و مؤثر برای درمان بیماری ها و اختلال های روان شناختی گوناگون به شمار می رود  از سوی دیگر سرطان پستان یکی از شایع ترین سرطان ها در جوامع بوده  که به عنوان دومین علت مرگ و میر ناشی از سرطان در زنان شناخته می شود. روش بررسی: در این تحقیق روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و گروه گواه بود. جامعه آماری آن شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان شهید بهشتی شهر یاسوج در سال 1401-1402 بود. جهت انتخاب زنان گروه نمونه از روش نمونه­گیری در دسترس استفاده شد. در این تحقیق از مقیاس افسردگی بک(1996) استفاده شد. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار SPSS-26 در دو سطح توصیفی و استنباطی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. در سطح توصیفی، توزیع فراوانی، میانگین و انحراف معیار محاسبه شد و در سطح آمار استنباطی از روش آماری تحلیل کوواریانس تک (Ancova) و آزمون بنفرونی استفاده شد. یافته : نتایج در مورد مقایسه اثربخشی دو روش هیپنوتراپی شفقت با درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر علائم افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان سینه نشان داد، که هر دو روش نسبت به گروه کنترل تفاوت معنادار داشتند اما تفاوت معناداری بین میانگین نمرات پس آزمون علائم افسردگی در بین زنان مبتلا به سرطان سینه در دوگروه درمانی وجود ندارد. بنابراین می توان گفت، بین میزان تأثیرگذاری دو روش هیپنوتراپی مبتنی بر شفقت با درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر علائم افسردگی زنان مبتلا به سرطان سینه تفاوت معناداری وجود ندارد. (05/0p<). نتیجه­گیری: سرطان پستان یکی از تهاجمی ترین تومورها است و دلیل اصلی مرگ و میر سرطان در زنان است. بنابراین، تشخیص زودرس و پیش آگاهی برای افزایش زنده ماندن و کاهش میزان مرگ و میر در بین بیماران ضروری شده است بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش، مراکز مشاوره می توانند برای بهبود وضعیت روانی بیماران مبتلا به سرطان، از دو روش هیپنوتراپی مبتنی بر شفقت با درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش استفاده کنند. کلیدواژه:  هیپنوتراپی مبتنی بر شفقت، افسردگی سرطان سینه، شهر یاسوج.

1زمینه و هدف: سبک زندگی بشر پیشرفت قابل توجهی داشته منتها این پیشرفتها موجب تغییر در سبک زندگی و روابط اجتماعی و بروز انواع اختلالات به ویژه افسردگی شده است. در عصر حاضر افسردگی بر زندگی میلیون ها نفر در سراسر جهان به ویژه زنان تاثیرات منفی گذاشته است. این چالش ها؛ این زمینه را فراهم نمود تا جدیدترین درمانهای افسردگی شناسایی و بومی سازی گردد؛ بنابراین این پژوهش با هدف بررسی میزان اثر بخشی روشهای درمان مبتنی بر نظام خود و شناختی رفتاری آمیخته با معنویت ـ دین بر علائم افسردگی پایدار زنان انجام شده است روش بررسی: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری میباشد. جامعه آماری تمامی زنان دارای افسردگی پایدار شهر اصفهان بود. لذا تعداد 36 نفر با روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه دیس تایمی کرنل می باشد. برای هر دو روش درمانی 10 جلسه درمانی مجزا بر اساس پروتکلها و ساختار درمانی تعریف و اجرا گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های تحلیل کوواریانس یا آنکووا تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بر اساس پرسشنامه دیس تایمی (با دامنه 0 تا 80) میانگین افسردگی زنان در مرحله پیش آزمون در همه گروه ها حدود 68 ارزیابی گردید. نتایج مداخلات درمانی نشان داد هر دو روش درمانی موجب کاهش افسردگی پایدار می شوند و دارای سطح معنی داری برابر 026/0 هستند. از سویی تفاوت اثربخشی به مقدار 141/0 در هر دو درمان نشان داد این نتایج تفاوت معنی دار با مقدار صفر بوده و این تفاوت به لحاظ آماری تصادفی نیست. بر این اساس، سطح اثربخشی دو روش در جامعه آماری متفاوت برآورد گردید به نحوی که درمان مبتنی بر نظام خود بیشتر از روش معنویت ـ دین ارزیابی گردید. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد هر دو روش درمانی موجب کاهش افسردگی پایدار زنان شده است لیکن درمان مبتنی بر نظام خود اثربخشی بیشتری داشته است؛ از این رو میتوان توصیه نمود این روش برای افسردگی پایدار سودمندتر می باشد به ویژه اینکه این درمان ساختار یافته بوده و اختصاصاً برای افسردگی ارائه شده است.

1چکیده سابقه و هدف: یکی از عوارض جراحی مولر سوم نهفته و نیمه نهفته مندیبل آبسه  ساب پریوستئال است که تحقیق کمی در این خصوص انجام شده، پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بروز و تظاهرات کلینیکی این آبسه ها صورت گرفته است. مواد و روش ها: این مطالعه ی مشاهده ای در سال 1401-1400 بر روی100 نفر از بیمارانی که طبق روال معمول برای درمان، مراجعه و توسط جراح متخصص فک و صورت در بخش جراحی فک و صورت دانشکده­ی دندان پزشکی قم یا بخش خصوصی به شیوه­ی معمول و استاندارد تحت عمل جراحی دندان مولر سوم نهفته و نیمه نهفته­ی مندیبل قرار گرفتند،انجام شد.داده ها با استفاده از چک لیست جمع آوری و تحلیل آنها با استفاده از نرم افزار نسخه پرداز و نرم افزار آماری   SPSSنسخه 22 انجام شد و از آمار توصیفی شامل درصد و فراوانی برای گزارش نتایج استفاده شد. همچنین به منظور بررسی ارتباط بین بروز آبسه ی ساب پریوستئال پس از جراحی دندان مولر سوم نهفته و نیمه نهفته ی  فک پایین و شدت نهفتگی وجهت گیری دندان مولر سوم، سن و جنس بیماران آزمون های آماری تست دقیق فیشر و کای اسکوئر استفاده شد. یافته ها: این مطالعه بر روی 100 بیمار با میانگین سنی 26.27  سال انجام شد. 70% نمونه ها مونث و 30% آنها مذکر بودند. 21%دندان ها در موقعیت کلاسI ، 76% در موقعیت کلاسII ، 3% در موقعیت کلاسIII ،2% دندان ها سطح A ،72% سطح B و 26% سطحC pell & gregory بودند. میزان بروز این عارضه 4% به دست آمد که در دندان های مولرسطح c بود (P<0/05). بروز 2% از آبسه ها در دندان های کلاس IIو  2% دیگر در دندان های کلاس III P&G دیده شد(P<0/05). ارتباط آماری بین سن، جنس و جهت گیری مولر سوم با میزان بروز آبسه مشاهده نشد(P>0/05). نتیجه گیری: آبسه ساب پریوستئال عارضه ای با شیوع 4%  است که امکان بروز همراه با تظاهرات کلینیکی مانند درد، تورم تا دو دندان مجاور مولر سوم، دو هفته یا بیشتربعد از جراحی را دارد. موقعیت قرارگیری مولرسوم تحتانی نسبت به راموس و عمق نهفتگی استخوانی از عوامل خطر این عارضه است. امید است که این پژوهش زمینه ای باشد تا افراد ذی ربط تحقیقات جامع تری را در خصوص این موضوع با اهمیت انجام دهند.

1مقدمه: بیماری های مزمن از جمله استئوآرتریت به علت سیر پیشرونده ای که دارند، اغلب ناتوان کننده بوده و کیفیت زندگی سالمندان را تحت تاثیر قرار می دهند. در میان محصولات گیاهی، شمعدانی عطری به دلیل ویژگی های آنتی اکسیدانی در اسانس برگ آن می تواند به عنوان یک داروی طبیعی بالقوه در نظر گرفته شود. هدف از تحقیق: در مطالعه حاضر تاثیر  اسانس برگ شمعدانی عطری بر محافظت از غضروف در استئوآرتریت ناشی از کلاژناز در خرگوش نیوزلندی مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی: پس از تهیه اسانس گیاه، خرگوش ها به مدت 1 ماه برای تطبیق با شرایط آزمایشگاهی نگهداری شدند. به زانوهای راست خرگوش ها کلاژناز به صورت داخل مفصلی تزریق شد. 30 روز پس از ایجاد استئوآرتریت ناشی از کلاژناز،  خرگوش ها به صورت خوراکی با آب مقطر (کنترل مثبت )، اسانس برگ شمعدانی عطری 50 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم و سلکوکسیب (0.3 mL of 0.4%) یک بار در روز به مدت 30 روز تجویز شدند. نتیجه:  پس از ایجاد آرتروز اسانس به طور قابل توجهی منجر به کاهش سفتی و سختی  غضروف مفصلی  در خرکوش های مبتلا گردید.  بیان کلاژن نوع II،  پروتئوگلیکان و آگریکان به طور قابل توجهی در مفاصل زانو خرگوش گروه تحت درمان با اسانس افزایش یافت. با این حال، سلکوکسیب هیچ تاثیری بر محافظت از غضروف نداشت. سطح بیان ADAMTS-4، ADAMTS-5 ، متالوپروتئیناز 1و 3 و13در گروه درمان شده با اسانس وابسته به دوز کاهش یافت. در مقابل، سطح متالوپروتئینازممانعت کننده بافتی وابسته به دوز افزایش یافت. سایتوکاین های پیش التهابی درگیر در تخریب غضروف، مانند اینترلوکین 1-بتا، و واسطه های التهابی حاوی پروستاگلاندین  و نیریت اکساید نیز در گروه تحت درمان با اسانس مهار شدند. این نتایج نشان می دهد که تاثیراسانس برگ شمعدانی عطری بر محاففظت از غضروف مبتلا،  از طریق کاهش بیان واسطه های التهابی و آگرکانازها و متالوپروتئینازها انجام می شود.

1زمینه و هدف: از دهان شویه کربوهیدرات و کافئین جهت ارتقا عملکرد ورزشی استفاده می شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر متقابل زمان های روز و شستشوی دهان با محلول دهان شویه کربوهیدرات و کافئین بر زمان رسیدن به واماندگی، CRP و قدرت عضلانی زنان ورزشکار بود. روش بررسی:تعداد 24 نفر از زنان ورزشکار با دامنه سنی 20 تا 40 سال به عنوان نمونه تحقیق به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. هر دو گروه یک بار در زمان 8 صبح و یک بار در زمان6 عصر در آزمون وامانده ساز بروس شرکت و در یک طرح یکسو کور گروه تجربی 25 سی سی ترکیب محلول 6 درصد گلوکز+2/1 درصد کافئین، گروه کنترل 25 سی سی محلول آب مقطر را در فاصله 30 دقیقه قبل از شروع آزمون هر 15 دقیقه یک بار به مدت 10 ثانیه در دهان قرقره کردند و بیرون ریختند. زمان رسیدن به واماندگی، فاکتور التهابی CRP و قدرت عضلانی در دو نوبت صبح و عصر اندازه گیری و از آنالیز واریانس با اندازه های مکرر جهت تجزیه و تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها:در دو متغیر زمان رسیدن به واماندگی و قدرت عضلانی تفاوت معناداری بین گروه تجربی و دارونما و در دو زمان صبح و عصر مشاهده نشد (P≥0.05). بااین حال اثر زمان بر متغیر CRP معنادار بود (006/0p=)، بدین صورت که میزان CRP در زمان بعد از تمرین صبح نسبت به زمان پایه (ناشتا) کاهش داشته و در زمان تمرین عصر نیز کاهش بیشتری یافته بود. اثر تعاملی بین زمان و گروه معنادار بود (03/0p=)، بدین صورت که کاهش CRP در گروه تجربی در هر سه زمان (پایه و صبح و عصر) نسبت به گروه کنترل در هر سه زمان کاهش معنادار داشت و تأثیر گروه بر متغیر CRP معنادار بود (05/0p=)، و میزان کاهش CRP در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به صورت معنادار کاهش یافت (01/0p=). نتیجه گیری: به نظر می رسد محلول ترکیبی کربوهیدرات و کافئین می تواند فاکتورالتهابی CRP را به طور معناداری تحت تأثیر قرار دهد که این تأثیر در زمان عصر بیشتر می باشد. این استراتژی می تواند جهت ارتقا سطح سلامت ورزشکاران زن مورداستفاده قرار گیرد.