پرسش اصلی این نوشتار به نسبت میان مدرنیته و حقوق دینی باز می گردد. علت طرح این پرسش، ورود یا پیوند عناصری از دنیای مدرن به جامعه ایران است که تقریبا تمامی مظاهر زندگی فردی و جمعی کشور را تحت تاثیر قرار داده و مشکلات و پیچیدگی هایی فراوان در ساختارهای بنیادین و فرهنگ جامعه به وجود آورده است. شناخت، تحلیل و رفع آن مشکلات در حوزه های ارزشی و حقوقی به طور جدی به شناخت مدرنیته و تاثیر آن بر حقوق دینی وابسته است. بر این پایه، ضروری است به سه پرسش پاسخ داده شود: یکم، زمینه بروز پدیده مدرنیته در غرب چه بود؟ دوم، عناصر مولف مدرنیته کدام بودند؟ سوم، مدرنیته چه دگرگونی هایی در نظام حقوقی سنتی ایجاد کرد یا حقوق مدرن چه ویژگی هایی پیدا کرد؟در بحث از زمینه مدرنیته به عناصر عینی و معرفتی اشاره خواهد شد. عناصر مولف مدرنیته نیز به دو دسته عینی و معرفتی دسته بندی خواهند شد. مدرنیته، به این بیان، حقوق را در چهار جهت دگرگون ساخت: هدف قانون، منبع آن، روش استدلال و استنباط حقوقی و مرجع صالح قانون گذار در نظام حقوقی. با این دگرگونی ها، حقوق مدرن، از یک سو، نتیجه تعاملات دنیای مدرن بود و از دیگر سو، وجود آن، دنیا را تامین و تضمین می کرد. اکنون برای این که حقوق دینی در یک زندگی مدرن معنا و تداوم یابد، به ناچار باید در جهات چهارگانه پیش گفته دگرگونی ایجاد شود.همه سخن در این است که آیا عناصر زندگی مدرن در این مرز و بوم به نحو اغلبی یا اکثری به وجود آمده اند؟ اگر نه، آیا باید آنها را ایجاد کرد؟ زمینه پاسخ گویی به این دو پرسش با پرداختن به پرسش از مسایل واقعی و جدی جامعه فراهم می شود. همچنین، از آن جا که عناصر مدرنیته از چیستی همه یا هیچ برخوردار نیستند یا بهتر است بگوییم ماهیتی مدرج دارند، البته گزینش پاره ای از دستاوردهای نظری و عملی دنیای مدرن، به شرط بومی ساختن آنها، به حل و رفع آن مشکلات کمک خواهد کرد.