نگارنده در این نوشتار ابتدا به بررسی تأثیر آداب و سنتهای مذهبی در قوانین حاکم بر ملتهای گذشته می پردازد و سپس با اشاره به رأی منتسکیو که قوانین کشوری جدا دانسته است، شبهه های جدایی دین از سیاست و قرائتهای مختلف از دین را مطرح کرده و به پاسخ آن می پردازد. نقش مذهب در قوانین ملل باستانی عنوان مبحث بعدی است که نگارنده با نقل سخنی از ویل دورانت به بررسی پیشینه انتساب قوانین بشری به نیرویی معنوی و ماورای طبیعی پرداخته و آنگاه با طرح سه دین مهم یهود، مسیحیت و اسلام، نقش قوانین باستانی بشر را در این سه دین می کاود. به اعتقاد نگارنده، قوانین الهی بر حسب نیازمندیهای محیط و متناسب با اوضاع و احوال زمان و مکان وضع می شوند که این امر در مورد دین اسلام مسلم و قطعی است؛ در مورد تورات نیز چون اسفار پنج گانه آن به ظن قوی هنگام اسارت یهود در بابل یا اندکی پس از آن در فلسطین تحریر گردیده، ما مسلمانان تعهدی به وحی بودن همه آنها یا آنجه بعدها به نام انجیل در میان مسیحیان انتشار یافته، نداریم و مانعی ندارد که مندرجات این دو کتاب به ویژه احکام تورات، از قوانین رایج میان اقوام آن مناطق گرفته شده باشد. نگارنده همچنین در مبحث رابطه حقوق با اخلاق و مذهب، به بررسی مبنای اخلاق و حقوق از دیدگاه دانشمندانی غربی نظیر کانت و برخی حقوق دانان معاصر می پردازد. وی در پایان تاریخچه تلاقی فقه اسلامی و حقوق جدید را در برخی از سرزمینهای مهم اسلامی بررسی می کند.