مطالعات تطبیقی اندکی در مورد ویژگی های رفتاری انقلابهای بزرگ در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی صورت گرفته است. این انقلابها که پدیدههایی بشدت کمیاب و نادر هستند، گرایشات و کنش های انتقادی خاصی را در ارتباط با نظام بین المللی و قواعد حاکم بر رفتار خارجی دولت ها در پیش می گیرند که از نگرش ها و مبانی اعتقادی یا ایدئولوژیک آنها سرچشمه می گیرند. در این میان، دیپلماسی و نرمها و قواعد دیپلماتیک موجود، از سوی رژیمهای برخاسته از انقلابهای بزرگ به چالش کشیده میشوند و رفتارها و کنش هایی خلاف عرف دیپلماتیک بعمل می آورند. پژوهش حاضر با هدف واکاوی چگونگی این جهت گیری ها و اقدامات و درتلاش برای کشف مکانیسم این رفتارها، در صدد برآمده تا شباهت ها و همسانی هایی را در کنش های انقلابهای بزرگ در به چالش کشیدن نرمهای دیپلماتیک در عرصه خارجی و ساختارهای دستگاه دیپلماسی آنها در بعد داخلی کشف و استنتاج نماید. یافته های این پژوهش نشان می دهند که همه انقلابهای بزرگ در به چالش کشیدن قواعد و نرمهای دیپلماتیک موجود و تجدید ساختار دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی خود، رفتارهای نسبتا مشابهی را از خود بروز داده اند. در واقع، رژیمهای برخاسته از انقلابهای بزرگ، آشکارا به اعلام دیدگاه ها و اهداف خود در خصوص ایجاد تحولاتی اساسی در مبانی و اصول و رفتار سیاست خارجی خود می پردازند و گسست کامل خود از سیاست ها و رفتار خارجی رژیم سابق را خاطر نشان می سازند.