این پژوهش بر آن است تا دیباچه مثنویها را با روش تحقیق کیفی از نوع تحلیلی-توصیفی و شیوه متن پژوهی واکاوی کند. یافته ها نشان می دهد: با اینکه ساختار دیباچه های منسجم تلفیقی از حمد، نعت و مدح است و تکرار این ساختار مثلثی در هم تنیده، آن را به کلان-الگوی معیاری برای تمامی مثنویهای دیباچه دار فارسی تبدیل کرده است که از مثنویهای نخستین تا ادوار بعد، گسترش و تحوّل بحث برانگیزی می یابد؛ امّا اجزای این الگو تحت تأثیر اوضاع سیاسی، اجتماعی و دینی عصر، حماسی، غنایی و عرفانی بودن موضوع مثنوی، سلیقه رایج زمان و نگرش و شخصیّت مثنوی سرا در نوسان است. افزون بر این، نبود دیباچه در برخی مثنویها سؤال برانگیز است؛ پاره ای دیگر دیباچه منثور و بعضی شروعی رمزی دارد.