با در نظر گرفتن نقش و جایگاه مرزها در فرآیند دفاع استراتژیک و با توجه به این که مرزهای ایران زمین در یک روند بلندمدت تاریخی، مراحل گذار متعددی را تجربه کردهاند، چگونگی قرار گرفتن اقوام مرزی که در همسایگی مرز و یا در دو طرف آن ساکن اند، روند پرفرازو نشیبی را بر رویدادهای تاریخی مرزها به یادگار گذاشته است. این نوسانات امنیتی متعدد، از رفع نیازهای اولیه زندگی وابسته به آن سو و این سوی مرزها گرفته تا پدیده ی قاچاق و مسائل متنوع قومی، مذهبی، اجتماعی و اقتصادی را شامل می شود که برخورد با آنان قسمت عظیمی از وظایف نیروهای نظامی و انتظامی را تشکیل داده است. در پاسخ به این سوال که نحوه تعامل حکومت با قبایل مرزی در طول تاریخ در خصوص مرزداری چه بوده است؟ فرض این تحقیق بر آن است که در طول تاریخ ایران، دو رویکرد و شاخصه ی فرامرزی (همانند هخامنشیان) و درونمرزی و واگذارکننده (همانند قاجار) میراث روابط میان حکومت مرکزی و اقوام مرزی بوده است. حاصل این مطالعه چنین است که اگرچه در کوتاه مدت واگذاری و تعامل با قبایل و اقوام مرزی به نوعی به افزایش امنیت عمومی مرزها منجر می شود، اما این تک فاکتور نباید به غفلت و تعطیل شدن فرایندملی بودن مرزها و مردمان آن نواحی در بلندمدت بیانجامد. برای این تحول، رشد اقتصادی، فرهنگی و هویتی نواحی مرزی متکی بر بدنه ی کشور، از بنیان های راهبردی و دانش انتظامی این مناطق است.