صفحه های گسلی از سه ترانشه (مطالعات دیرینه لرزه شناسی) با سن های پلایستوسن جوان و هولوسن با سازوکارهای کانونی مقایسه شده اند تا ارتباط میان این دو داده مشخص شود. نشان داده شدکه ارتباط مستقیم میان داده های سطحی (گسله ها و خش خط آنها) و داده های عمقی (سازوکار کانونی) وجود دارد. تانسور تنش با اندازه گیری های سطحی از سه ترانشه راندگی شمال تهران، مشا و فیروزکوه به دست آمد. از تانسور تنش محاسبه شده، صفحه های گسلی ای انتخاب شدند که با روند عمومی گسله های مشا و فیروزکوه همسو هستند. این داده با سازوکارهای کانونی همخوانی خوبی دارد. در ترانشه سوم که داده ها برای حل تانسور تنش کافی نیستند، با تعیین اندازه میانگین روند، شیب و شیب خش خط ها (ریک)، در جایی که آرامش لرزه ای برقرار است سازوکار کانونی دیرینه پیشنهاد شد. براساس یافته های سطحی و سازوکارهای کانونی، بیشینه تنش افقی (5± 45~N1s) و تنش کمینه (3s) شیب نزدیک به افق دارند و محور تنش میانی (2s) عمود بر زمین با رژیم زمین ساختی راستالغز است. گسله مشا با روند (E100N) و شیب به سوی شمال، سازوکار راستالغز چپ بر و یک مؤلفه کوچک کششی دارد که در پایانه خاوری خود به گسله فیروزکوه با روند (E60N) و شیب به سوی جنوب با سازوکار راستالغز همراه با یک مؤلفه فشاری می پیوندد.