زیبایی شناسی تجربه روزمره برساخته پارادیمی است که دوگانه هنرفاخر/نازل را با توجه به هنر اکثریت/اقلیت تعریف نموده و قایم برتمایل طبقه متوسط شهری هنر اکثریت را به عنوان هنر مردم در تقابل با هنر پیشرو قرارداده است. اساس این پژوهش برتاملاتی پیرامون امکان یافتن اصلی واحد بین هنر مردم و هنر پیشرو از یک سو و وضع انفکاک میان دوگانه هنرمردم/هنرعامه از دیگر سو، قراردارد. سویه های تاملی پژوهش حاضر از این قرارند: چگونه هنر مردمی از هنر عامه منفک می شود، نسبت میان هنر مردمی و هنر آوانگارد چیست، هنرمند در بازتولید این همانی هنر مردم به منزله هنر عامه چه نقشی دارد. لذا تامل درباره سه محور بازشناسی تفاوت کیفی میان هنر عامه و هنر توده، بازتعریف پیوستگی درونی هنر آوانگارد و هنر مردمی، و بررسی نقش هنرمند به منزله بر سازنده کالای هنری، صورت می پذیرد. روش کار این پژوهش انتقادی و از نوع توصیفی-تحلیلی است و گردآوری اطلاعات، براساس منابع کتابخانه ای و اسناد مکتوب، همراه مطالعه آراء متفکران صورت گرفته و نتیجه پژوهش جدایی هنر مردمی از هنر عامه و این همانی هنر مردمی و هنر آوانگارد است.