در سرآغاز این مقاله به سابقه کاربرد تقلید و تحقیق در متون عرفانی می پردازد. آنگاه دیدگاه های گوناگون مولوی را در این زمینه با جستجو در مثنوی و کاوش در داستان های آن بررسی می کند.در این مقاله عنوان هایی چون: تقلید از حالات روانی، تقلید از رفتار دیگران، تقلید از میراث گذشتگان، آفت تقلید، علم تحقیقی و تقلیدی و دیدگاه ویژه مولوی درباره تقلید و کشف حقایق غیبی جهان مورد بحث قرار می گیرد.مولوی اجتهاد در اصول را پیشنهاد و پیروی بیخردانه از اندیشه و روش آبا و اجداد را نکوهش می کند. تسلیم در مقابل پیری واصل را بیخردانه می داند و از نظر او مقلد هم بی نصیب از حق نیست و به نظریه نسبیت تقلید رو می آورد. علم تقلیدی برای فهم حقایق جهان بسنده نیست و برای رسیدن به «یقین» استدلال کارآیی کافی ندارد. از این رو در این وادی، مولوی راهگشایی علم تحقیقی و شهودی را ضروری می داند.