مجله تحقیقات نظام سلامت
سال:1398 | دوره:15 | شماره:4 |تعداد مقالات:10

مقدمه: استئوآرتریت شایعترین بیماری مفصلی است که میتواند به درد مزمن و ناتوانی شدید بیمار منجر شود. بسیاری از پژوهشگران به دنبال روشهای درمانی جدیدی هستند که ضمن اثربخش بودن، عوارض جانبی کمتری داشته باشد. کورکومین ماده مؤثر زردچوبه از ترکیبات طبیعی دارای خواص ضد التهابی بوده و نقش مهمی در محافظت از مفاصل در مقابل عوامل مخرب دارد. جینجرول و پایپرین نیز به ترتیب به عنوان ماده مؤثر زنجبیل و فلفل سیاه احتمالاً می توانند منجر به تقویت و تداوم اثر کورکومین شوند. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر مکمل یاری توأم عصاره زردچوبه، فلفل سیاه و زنجبیل بر میزان درد و عملکرد بیماران مبتلا به استئوآرتریت مزمن زانو در مقایسه با داروی ناپروکسن انجام شد. روش ها: در پژوهش حاضر 60 بیمار مبتلا به استئوآرتریت مزمن زانو با درجه 2 و 3 مورد مطالعه قرار گرفتند. افراد به طور تصادفی جهت دریافت عصاره زردچوبه، زنجبیل و فلفل سیاه )کپسول میکسودین( یا کپسول ناپروکسن به صورت روزانه و به مدت چهار هفته، در دو گروه جداگانه تخصیص داده شدند. نمره درد و عملکرد VAS: ( بیماران ابتدا و انتهای مطالعه ارزیابی شد و میزان درد آنها با استفاده از مقیاس خطی-بصری درد اندازه گیری گردید. همچنین به منظور ارزیابی تغییرات عملکرد از پرسشنامه )Visual Analogue Scale استفاده )The Western Ontario and McMaster Universities Osteoarthritis Index( WOMAC شد. دریافت غذایی )یادآمد 24 ساعته( نیز ابتدا، میانه و انتهای مطالعه ثبت گردید. یافته ها: از بین 60 بیمار داوطلب، 30 نفر در گروه میکسودین و 30 نفر در گروه ناپروکسن پژوهش را به در دو گروه )P=0/ و عملکرد بیماران ) 001 )P=0/ پایان رساندند. بر مبنای نتایج، کاهش در نمره درد ) 001 به طور معناداری کاهش یافته بود؛ اما تفاوتی در میزان کاهش با مقایسه بین گروهی مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج نشان دادند که مصرف کپسول میکسودین به صورت دو بار در روز به مدت چهار هفته، مشابه با داروی ناپروکسن میتواند منجر به بهبود نمره درد و عملکرد بیماران مبتلا به استئوآرتریت مزمن زانو گردد.

مقدمه: در سال های اخیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با تأکید بر پذیرش مشکلات به عنوان بخش جداییناپذیر زندگی انسان و افزایش انعطافپذیری روانشناختی، کاربرد فراوانی یافته است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تصویر بدنی زنان مبتلا به سرطان سینه پس از جراحی ماستکتومی انجام شد. روش ها: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پسآزمون همراه با گروه آزمایش و شهر اصفهان » مرکز خیریه آلا « گواه بود. نمونه مورد مطالعه 22 بیمار بودند که به شیوه نمونهگیری هدفمند از 1312 انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 13 نفری جای گرفتند. گروه آزمایش، درمان-در سال 12 مبتنی بر پذیرش و تعهد را به مدت هشت جلسه یک ساعته به صورت هفتگی دریافت نمود. پرسشنامه چند بعدی نگرش فرد در مورد تصویر بدنی خود ) 1117 ( توسط هر دو گروه آزمایش و گواه در مراحل پیشآزمون تحلیل شدند. SPSS و پس آزمون تکمیل گردید. یافته ها با استفاده از نرمافزار یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان دادند که بین میانگین نمرات تصویر بدنی و زیرمقیاسهای آن در دو گروه آزمایش و گواه در مرحله پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد و درمان بر بهبود تصویر بدنی بیماران. )P<7/ در گروه آزمایش تأثیر معناداری داشته است ) 72 نتیجه گیری: به نظر میرسد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند در زمینه بهبود مشکلات روانشناختی زنان مبتلا به سرطان سینه پس از جراحی ماستکتومی مفید واقع شود.

مقدمه: سواد سلامتی به ظرفیت افراد برای کسب، پردازش و درک اطلاعات و خدمات بهداشتی مورد نیاز به منظور تصمیم گیری در زمینه های مرتبط با سلامت اطلاق میگردد که باید به گونهای باشد که سبب توانمندی در انجام رفتارهای خودمراقبتی گردد. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط سواد سلامت با رفتارهای خودمراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. روش ها: مطالعه توصیفی-تحلیلی حاضر در سال 1311 در ارتباط با 313 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو در مراکز روستایی شهر بابل انجام شد. به منظور جمعآوری دادهها از پرسشنامه خلاصه فعالیتهای و پرسشنامه سواد )SDSCA: The Summary of Diabetes Self-Care Activities( خودمراقبتی استفاده گردید. دادهها با )HELIA: Health Literacy for Iranian Adults( سلامت بزرگسالان ایرانی SPSS در نرمافزار 20 Pearson و همبستگی T، استفاده از آزمونهای آماری آنالیز واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل گردیدند. 08 به دست /61± 11/ یافتهها: در این مطالعه میانگین و انحراف معیار نمره سواد سلامت بیماران معادل 31 66 درصد از بیماران، سواد سلامت ناکافی دارند. همچنین میانگین و انحراف معیار / آمد و مشخص شد که 1 63 به دست آمد. بین سواد سلامت و رفتارهای /77± 16/ نمره خودمراقبتی طی یک هفته برابر با 18 در این مطالعه سواد سلامت با متغیرهای. )P=3/ خودمراقبتی، ارتباط آماری معناداری مشاهده نشد ) 310 جنس، سن، وضعیت تأهل، تحصیلات، شغل، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و مدت تشخیص بیماری، ارتباط بین رفتارهای خودمراقبتی با تعداد افراد خانواده، تحصیلات و مدت. )P>3/ آماری معناداری داشت ) 36. )P>3/ تشخیص بیماری نیز ارتباط آماری معناداری به دست آمد ) 36 نتیجه گیری: با توجه به اینکه بیش از نیمی از بیماران دارای سواد سلامت ناکافی میباشند و نیز از آنجایی که عوامل دموگرافیک نقش مهمی در سواد سلامت و انجام رفتارهای خودمراقبتی دارند، پیشنهاد میشود کارکنان و عوامل بخش بهداشتی-درمانی هنگام طراحی برنامه بهداشتی برای هر بیمار به این عوامل توجه نمایند.

مقدمه: از آنجایی که نارساخوانی یکی از عوامل مهم در عدم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی می باشد، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر روش ادراکی-حرکتی بر عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان دختر سوم ابتدایی شهر اصفهان انجام شد. روش ها: نمونه مورد نظر شامل 35 نفر از دانش آموزان نارساخوان ارجاع داده شده به مرکز اختلالات یادگیری شهر اصفهان بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 10 نفری شامل یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل جای گرفتند. گروه آزمایش طی 15 جلسه دو ساعته به صورت انفرادی تحت آموزش ادراکی-حرکتی قرار گرفت؛ در حالی که گروه کنترل هیچگونه مداخلهای را دریافت بود Wechsler ننمود. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، آزمون تشخیصی خواندن )فرم اکوال( آزمون هوش که در مراحل پیشآزمون و پسآزمون مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: یافته های آماری به دست آمده نشان دادند که بین نمرات کلی پیشرفت خواندن دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین مشخص شد که آموزشهای ادراکی-حرکتی توانستهاند بر توانمندیهایی نظیر جداکردن کلمات، پرکردن جاهای خالی-خواندن متن و بیانکردن حروف با این وجود، بین دو گروه آزمایش و کنترل به لحاظ بخشکردن و. )P<5/ تأثیر معناداری داشته باشند ) 50 صداکشی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجهگیری: تمرینات ادراکی-حرکتی میتوانند به عنوان روشی برای بهبود عملکرد خواندن دانش آموزان نارساخوان مورد استفاده قرار بگیرند.

مقدمه: شیوع میگرن در جهان و ایران به ترتیب معادل 14. 7 و 14 درصد گزارش شده است. کمبود روی یکی از مشکلات مربوط به تغذیه در سراسر جهان می باشد. افراد مبتلا به میگرن سطوح پایین تری از روی در مقایسه با افراد سالم دارند. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر مکمل یاری با روی بر علائم و شاخص التهابی پروتئین واکنشی C در بیماران مبتلا به میگرن انجام شد. روش ها: مطالعه بالینی حاضر یک کارآزمایی بالینی دوسوکور می باشد. بیماران به طور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و روزانه یک عدد مکمل سولفات روی 220 میلی گرمی (50 میلی گرم عنصر روی) و دارونما (نشاسته) را به مدت هشت هفته دریافت نمودند. علائم حملات میگرنی شامل: شدت، فرکانس، مدت زمان سردرد، نتیجه سردرد روزانه (Headache Diary Results) و میزان CRP (C-Reactive Protein) برای هر بیمار در ابتدا و انتهای آزمایش اندازه گیری شد. یافته ها: در ابتدای مطالعه، اختلاف معناداری در رابطه با علائم میگرن بین دو گروه مشاهده نشد. مداخله در مقایسه با دارونما موجب کاهش شدت (0. 048=P)، فراوانی (0. 026=P) و نتیجه سردرد روزانه (0. 02=P) گردید؛ اما تفاوت میانگین مدت زمان حملات سردرد در دو گروه در آستانه معناداری قرار گرفت (0. 092=P). نتیجه گیری: در مطالعه حاضر نشان داده شد که مصرف مکمل روی به مدت هشت هفته ممکن است یک درمان مؤثر برای علائم میگرن باشد.

مقدمه: در دهه های اخیر استراتژی های شغلی به سمتی پیش می روند که در کارکنان ایجاد انگیزش و رضایت نمایند. اغلب سازمان ها تلاش میکنند تا این استراتژیها را به منظور بهبود کارایی و بهینه سازی منابع خود به کار گیرند. برای موفقیت یک سازمان، کارکنان برانگیخته بسیار مهم هستند. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل درونی و بیرونی انگیزش شغلی کارکنان شبکه بهداشت و درمان شهرستان کوهدشت انجام شد. روش ها: پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر به روش مقطعی انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کارکنان شبکه بهداشت و درمان تشکیل دادند. 311 نفر از کارکنان به روش تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. به منظور که شامل متغیرهای عوامل درونی و بیرونی انگیزش شغلی Herzberg جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه و آزمون های همبستگی SPSS می باشد، استفاده گردید. دادههای جمعآوری شده توسط نرمافزار 20 مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند. t، Spearman، Pearson )62/12± 1/ 01 ( بیشتر از نمره عوامل درونی ) 4 /4± 1/ یافته ها: میانگین نمره عوامل بیرونی انگیزش شغلی ) 12 بود. در بین عوامل درونی، میانگین نمره ماهیت کار و در بین عوامل بیرونی، میانگین نمره حقوق و دستمزد و امنیت شغلی بالاتر از سایرین بود. بین سابقه خدمت کارکنان با نمره عوامل درونی و بین سطح تحصیلات و نمره عوامل بیرونی رابطه معکوس وجود داشت. میانگین نمره عوامل درونی و نمره کل انگیزش شغلی در کارکنان زن به طور معناداری بیشتر از کارکنان مرد بود. میانگین نمره عوامل درونی بین کارکنان با گروههای شغلی متفاوت، اختلاف معناداری داشت و در کارکنان گروه های درمانی و بهداشتی به طور معناداری بیشتر از کارکنان اداری– مالی و خدماتی بود. همچنین نمره عوامل درونی و نمره کل انگیزش شغلی با نوع استخدام کارکنان رابطه ای معنادار داشت و در کارکنان با وضعیت استخدام تبصرهای به طور معناداری کمتر از سایر کارکنان بود. نتیجه گیری: اگرچه توجه به عوامل درونی و بیرونی در ایجاد انگیزش شغلی اهمیت دارد؛ اما توجه به ماهیت کار، حقوق و دستمزد و امنیت شغلی از اهمیت بالایی در ایجاد انگیزش شغلی برخوردار است.

مقدمه: بیماری MS (Multiple Sclerosis) به دلیل مزمن و پیشرونده بودن و مصادف شدن با سنین فعالیت های اجتماعی با اثرات قابل ملاحظه ای بر کیفیت زندگی و وضعیت روانشناختی این بیماران همراه می باشد. از آنجایی که وضعیت روانشناختی بیماران یک عامل مؤثر در فرایند درمان و زندگی در شرایط مزمن می باشد، مطالعه حاضر با هدف شناسایی وضعیت روانشناختی این بیماران از دیدگاه خود آنها و متخصصان انجام شد. روش ها: مطالعه کیفی حاضر با رویکرد تحلیل مضمون انجام شد. در این مطالعه 24 بیمار مبتلا به MS با رعایت حداکثر تنوع در جنسیت، سن، طول دوران بیماری و شدت آن و هشت متخصص در حوزه های مغز و اعصاب، اعصاب و روان، روان شناسی بالینی و روان پرستاری از استان گیلان مشارکت داشتند. شرکت کنندگان به شیوه هدفمند انتخاب گردیدند و مصاحبه ها به صورت بدون ساختار تا حد اشباع اطلاعات انجام شدند. تحلیل داده ها نیز با استفاده از رویکرد تحلیل مضمون به روش Attride-Stirling صورت گرفت. یافته ها: از مجموع اطلاعات، سه مضمون فراگیر مشکلات فردی، مشکلات تعاملی و مشکلات مربوط به بیماری شناسایی شدند. مشکلات فردی شامل: اختلالات شخصیت، افسردگی، خواب، شناختی، اضطراب، جسمانی، خودتنظیمی، رفتارهای خودشکن، روانپریشی و سوءمصرف مواد و الکل؛ مشکلات تعاملی شامل: حساسیت بین فردی، پرخاشگری، جنسی، اجتماعی و وابستگی؛ مشکلات مربوط به بیماری شامل: واکنش به بیماری بودند. نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که بیماران مبتلا به MS، درگیر مشکلات روان شناختی متعددی در حوزه های فردی، تعاملی و در ارتباط با بیماری می باشند. بر این اساس، ضروری است به منظور بهبود وضعیت روانی، کیفیت زندگی و سازش پذیری آن ها، برنامه ها و مداخلات روان شناختی مبتنی بر این مشکلات تدوین و ارائه شود.

مقدمه: مصرف خوراکی آستاگزانتین از طریق اثرات مفید آن بر التهاب و استرس اکسیداتیو می تواند علائم افسردگی و عملکرد شناختی را بهبود بخشد. مطالعه حاضر به منظور تعیین اثر آستاگزانتین بر علایم افسردگی و عملکرد شناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش ها: این مطالعه بالینی تصادفی کنترل شده دوسوکور، بر روی 44 بیمار 30 تا 60 ساله مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. بیماران به طور تصادفی به مدت 8 هفته، روزانه 8 میلی گرم آستاگزانتین (22 نفر) و یا دارونما (22 نفر= روز) دریافت کردند. تغییرات افسردگی و عملکرد شناختی به ترتیب توسط پرسشنامه افسردگی بک (II) (BDI: Beck Depression Inventory) و پرسشنامه عملکرد شناختی (MSSE: Mini-Mental State Examination) ارزیابی شد. یافته ها: پس از 8 هفته مداخله، نمره عملکرد شناختی فقط در گروه آستاگزانتین به طور معنی داری بهبود یافت(0. 01>p). در هر دو گروه از نظر پرسشنامه افسردگی بک کاهش معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: به طور کلی، مصرف روزانه 8 میلی گرم مکمل آستاگزانتین در طی 8 هفته، می تواند اثرات مثبتی در بهبود عملکرد شناختی بیماران دیابتی داشته باشد.

مقدمه: آنتراسن یک ترکیب آلی و یکی از آلاینده های مقاوم در محیط زیست میباشد که به دلیل داشتن خواص سمی و سرطانزایی، آسیبهای شدیدی را بر سلامت انسانها وارد می کند. در این ارتباط، مطالعه حاضر با هدف بررسی کارایی نانوجاذب دندریمری مغناطیسی برای حذف آنتراسن از محیط های آبی انجام شد روش ها: در این مطالعه نانوذرات اکسید آهن سنتز شده به وسیله شاخه های دندریمر و لیگاند سطحی 4-آمینوفنول اصلاح شد. از آنالیزهای FTIR (Fourier Transform Infrared Spectroscopy)، XRD (X-Ray Diffraction) و SEM (Scanning Electron Microscopy) برای بررسی ویژگی های نانوجاذب استفاده گردید. در ادامه، پارامترهای مختلف در فرایند جذب به صورت ناپیوسته و در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد و توانایی جاذب در استفاده مجدد از آن مورد آزمایش قرار گرفت. غلظت باقیمانده آنتراسن در محلول آبی توسط دستگاه اسپکتروفتومتر قرائت گردید. یافته ها: نتایج بهینه سازی نشان دادند که حداکثر ظرفیت جذب جاذب تحت شرایط بهینه (pH=7، غلظت آنتراسن 28 میلی گرم بر لیتر، دوز جاذب 0/5 گرم بر لیتر و زمان تماس 30 دقیقه) برابر با 83 میلی گرم بر گرم می باشد. تطابق داده ها با مدلهای مختلف ایزوترم نشان دادند که داده های تعادلی به خوبی توسط مدل لانگمویر توصیف می شوند. در این مطالعه فرایند جذب با مدل سینتیک شبه درجه دوم همپوشانی بیشتری داشت. نتیجه گیری: نتایج بیانگر آن بودند که نانوساختار سنتز شده جاذبی با ظرفیت جذب بالا قابل بازیابی بوده و برای حذف آنتراسن از محلول های آبی کارآمد می باشد.

مقدمه: آموزش نقش مهمی در کاهش حوادث و ایمنی محیط کار دارد. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیرآموزش حضوری و مجازی بر میزان استفاده از وسایل حفاظت فردی در کارکنان یک معدن سنگ روباز بود. روش: در این مطالعه، مداخله کننده نوع آموزش (شاهد، حضوری و مجازی) بر روی 75 کارگریک معدن رو باز در سال 1397 انجام شد. محتوی آموزشی حضوری و مجازی توسط متخصصین تایید شد. وضعیت استفاده از وسایل حفاظت فردی قبل و بعد از آموزش توسط پرسشنامه جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون های خی دو، زوجی، آنالیز واریانس تحلیل شدند. یافته ها: قبل از مداخله، وضعیت استفاده از وسایل حفاظت فردی بین گروهها اختلاف معنی داری نداشت؛ اما پس از آموزش، تغییر معنی داری در میانگین استفاده از وسایل حفاظت فردی مشاهده شد. نسبت شانس استفاده از کلاه ایمنی و ماسک بعد از مداخله در گروه های حضوری و مجازی نسبت به شاهد افزایش یافت. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد آموزش حضوری ومجازی بر استفاده از وسایل حفاظت فردی در هردو گروه موثر و باعث افزایش ریزرفتارهای ایمنی گردید. بنظر می رسد استفاده از روش آموزش مجازی به عنوان جایگزین یا مکمل روشهای سنتی، می تواند رویکرد مناسبی برای بازآموزی و افزایش رفتار خود مراقبتی و ایمنی کارکنان معدن باشد.