عقل فعال به عنوان مرتبه ای از نفس انسان برای اولین بار در آثار ارسطو مطرح شد. عقل در بین شارحان مشائی ارسطو، مانند: کندی و ابن رشد و توماس آکویناس، همان جایگاه ارسطویی را داشت. اسکندر افرودیسی از آن به عنوان موجود مجرد تام، مستقل از انسان (محرک نامتحرک ارسطویی) نام برد. برجسته ترین نظریة مشایی در مورد عقل فعال در فلسفه ابن سینا و فارابی به عنوان آخرین عقل از سلسله عقول طولیه، ممکن الوجود، مجرد تام و مستقل از انسان ارائه شد.
عقل فعال سینوی کار کردی کانونی و گسترده در وجودشناسی مشایی دارد. این عقل به عنوان حلقة ارتباط بین مجردات (عقول طولیه) و مادیات، مبدا صدور کثرات جهان مادی و کدخدای عالم تحت القمر است. ایجاد هیولی، عناصر اربعه، مرکبات و نفوس ( غیر فلکی) وابسته به افاضه صور وجودی از عقل فعال با معاونت حرکات و اوضاع فلکی می باشد.
عقل فعال سینوی در حیطه معرفت شناسی نیز جایگاهی برجسته دارد. معرفت انسانی ( ادراک حصولی) در تمام مراتب خود وابسته به افاضه صور کلی و معقولات توسط این عقل بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت است. علم واجب الوجود به جزئیات متغیر نیز با کمک عقل فعال صورت می گیرد.
بدین ترتیب عقل فعال در تمام مراتب وجودی و معرفتی مشایی در حیطة مادیات، نقشی عالی و کارکردی گسترده دارد و از ارکان فلسفه مشایی به حساب می آید.