از دیرباز شمار زیادی از فیلسوفان کوشیده اند تا توضیح بدهند که چرا پرسیدن مهم تر از پاسخ دادن است و از این رهگذر با به دست دادن تعریف ماهیت پرسش فلسفی، انواع آن، انگیزه های طرح این گونه پرسش ها، و فوایدی که مترتب بر این پرسش ها تمایز فلسفه، شأن و اهمیت آن، و رابطه آن دیگر گونه های دانش را گوشزد کرده اند می توان مدعی شد که پرسش فلسفی پرسشی که نتوان از طریق تجربی و یا تاریخی به آن پاسخ گفت یا صحت و سقم پاسخ های داده شده به آن را نتوان از طریق تجربی و تاریخی معلوم کرد. لااقل هفت دسته پرسش های ذیل پرسش فلسفی است: پرسش از ارزشیابی غایی، علل غایی، معنای زندگی، کیفیت امور، امور فرجامین، طبقه بندی موجودات و امور مربوط به خود معرفت. چهار انگیزه برای طرح پرسش های فلسفی ذکر کرد که، از آن میان، دو انگیزه، یعنی کنجکاوی و حقیقت طلبی، اختصاص به پرسش های فلسفی ندارند، بلکه انگیزه های طرح هر پرسشی (اعم از پرسش فلسفی و تجربی، تاریخی، دینی و مذهبی و...) اند و دو انگیزه دیگر، یعنی برخی از پرسش های فلسفی و نیاز سایر علوم به فلسفه، به پرسش های فلسفی اختصاص دارند. چند فایده روانی اخلاقی نیز بر طرح پرسش های فلسفی و کوشش برای پاسخ دادن به آن ها مترتب است یعنی عقلانیت، استقلال فکری، برابری گرایی و مدارا.