چکیده فارسی:در اهمیت مساله جبر و اختیار همین بس که حل بسیاری از مسائل کلامی بدان وابسته است و در طول تاریخ متفکران زیادی را به نظریه پردازی در این باره از جهات مختلف سوق داده است. در مقام مقایسه آرای مولوی و فخررازی در مساله جبر و اختیار، شباهت ها و تفاوت های فراوانی را می توان یافت؛ از جمله اینکه هر دو از مکتب کلامی اشعری بهره جسته اند و به افعال انسان جبرگونه نگریسته اند و اینکه در بسیاری از مواضع از قرار گرفتن در دو راهی انتخاب جبر یا اختیار سخن به میان آورده اند و سرانجام به امر بین الأمرین روی آورده اند؛ اما در همین جایگاه مشترک، با هم اختلاف نظر دارند. مولوی در مقام یک عارف، در اشعار خود از استدلال گریخته و به جبر عاشقانه و عارفانه ای پناه برده که جبر همراه با اختیار را به او عرضه می دارد و در ادامه به امر بین الأمرینی که شیعه تفسیر می کند معتقد گشته است. از سوی دیگر، فخررازی با توجه به رویکرد تفسیری و توسل به استدلال نقلی، پس از چند بار تغییر عقیده و پریشانی آرا، پذیرش جبر و نظریه کسب، سرانجام امر بین الأمرینی را برمی گزیند که آن را بایستی تفسیری از عقیده جبر به شمار آورد.
چکیده عربی:یکفی فی أهمیة مسألة الجبر والاختیار أن حل کثیر من المسائل الکلامیة یرتبط بها وعلی مر التاریخ کانت محلا لطرح النظریات من قبل کثیر من المفکرین ومن جهات متعددة. یمکن ملاحظة التشابه والاختلاف الکبیر بین آراء المولوی والفخر الرازی وذلک فی مقام المقارنة حول مسألة الجبر والاختیار، من موارد التشابه أن کلا منهما استفاد من المذهب الأشعری، وأن الإنسان مجبر فی أفعاله وأنه فی کثیر من المواضع یقف علی مفترق طریقین إما الجبر والاختیار وأخیرا تعرضوا لقضیة «أمر بین الأمرین». لکنه مع ذلک کان بینهما اختلاف فی وجهات النظر. المولوی وفی مقام العارف تجنب الاستدلال فی أشعاره ولجأ إلی جبر العشق والعرفان المترافق مع الاختیار وفی النهایة الاعتقاد بالأمر بین الأمرین طبقا لتفسیر الشیعة. من جهة أخری الفخر الرازی وبالتوجه إلی طریقة التفسیر والاعتماد علی استدلال النقل وبعد عدة تغییرات فی الاعتقاد والارتباک بالآراء قبل الجبر ونظریة الکسب وأخیرا انتخب نوعا من الأمر بین الأمرین الذی یجب اعتباره تفسیرا عن الاعتقاد بالجبر.