"رفاه اجتماعی" را می توان آن روی سکه "مشکل اجتماعی" دانست. در این مقاله با مرور بر چهار منبع، تعریفی از مشکل اجتماعی ارائه شده: وضعیتی که به اعتقاد بسیاری از افراد جامعه (نه الزاما اکثر آنها) کیفیت زندگی یا مهمترین ارزشهای آنها را خدشه دار می کند، علل یا عواقب اجتماعی دارد، و برای حل آنها باید به اصلاح سیاستهای اجتماعی پرداخت. بر اساس این تعریف فقر، نابرابری، انحرافات اجتماعی و مشکلات نهادهای اجتماعی (تولید، اداری، بهداشت، بهداشت روان، آموزش و خانواده ها) فهرست نوعی مشکلات اجتماعی را تشکیل می دهند. هر یک از نظریه های کارکرد گرا، تعارض گرا، و تعامل گرا مشکلات اجتماعی را به گونه ای توضیح می دهند و بر اساس آن توضیح، راه حلی پیشنهاد می کنند.
کارکردگرایان منشا مشکلات اجتماعی را در گسست رابطه هنجار و رفتار می بینند. ولی به اعتقاد تعارض گرایان توزیع غیر عادلانه قدرت، ثروت، منزلت، و اطلاعات در جامعه سبب بروز مشکلات اجتماعی می شود. بر اساس این دو که نظریه های کلان محسوب می شوند، نمی توان تفاوتهای فردی را در شرایط مشابه اجتماعی توضیح داد و این کاری است که تعامل گرایان می کنند: به اعتقاد آنها فرایندهای معنایی و تفسیری نظیر برچسب زنی و پیوند افتراقی است که فرد را به انحراف می کشاند.