مجله دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
سال:1380 | دوره:3 | شماره:4 |تعداد مقالات:13

بازنشستگی یک تحول و انتقال از نقشی به نقش دیگر است. برای این گونه تحولات فرد نیاز به سازش و تطابق با تغییر نقش دارد. بازنشستگی یک وقفه عمیق را در زندگی فرد به وجود می آورد. او از گذشته خود بریده می شود و با وضعیت جدیدی مواجه می گردد. این پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که با استفاده از روش نمونه گیری آسان پرسشنامه ها توسط 364 نفر اعضای مراجعه کننده به کانون بازنشستگی کشوری تکمیل گردیده اند. نتایج این پژوهش نشان داد که 41.4 درصد واحدهای مورد پژوهش که درصد قابل توجهی است از نظر وضعیت نامطلوب داشتند. آزمون های آماری رابطه معنی داری بین وضعیت زندگی روزمره و جنس، وضعیت سلامتی و وجود برنامه های آمادگی جهت بازنشسته شدن را نشان داد. با توجه به نتایج پژوهش، وضعیت زندگی روزمره بازنشستگان علیرغم سازماندهی نشدن برنامه های آماده سازی برای بازنشستگی، مناسب می باشد و می توان دلایل دیگر از جمله مهارت های سازمانی، خانوادگی، تاثیرات فرهنگی و اقلیمی را نام برد و این در حالی است که معدودی از بازنشستگان در شرایط نامطلوب زندگی روزمره به سر می برند، آنها در بعضی از جنبه های زندگی روزمره مشکلاتی دارند که اجرای برنامه های آمادگی می تواند در سازگاری آنان نسبت به تغییرات زندگی روزمره متعاقب بازنشستگی موثر باشد.  

سلول های سلول کش طبیعی (Natural Cytotoxic = NC) به عنوان یکی از بازوهای سیستم ایمنی ذاتی نابود کننده سرطان در انسان و حیوانات مطرح هستند. شاخص NC-1.1 نیز به عنوان یکی از رسپتورهای موجود بر سطح این سلول ها گزارش شده است. علیهذا هویت این سلول ها و نیز نقش رسپتور یا رسپتورهای موجود بر آنها به خوبی مشخص نیست. از طریق کشت سلول های طحال موش در آزمایشگاه و با استفاده از آنتی بادی ضد رسپتور NC-1.1 این مطالعه بر آن است تا به سوالات فوق پاسخ دهد. سلول های طحال موش از نژاد CBA در محیط کشت حاوی اینترلوکین -3 (IL-3) پرورش داده شد و خاصیت سلول کشی طبیعی آن در مراحل مختلف رشد به روش آزمایش سلول کشی (Cytotoxic assay) بررسی شد. هویت این سلول ها با استفاده از رنگ آمیزی گیمسا و آلسین بلو (Alcian blue) نیز با استفاده از پروتئاز اختصاصی ماستوسیت ها تعیین گردید. به علاوه رسپتورهای سطحی این سلول ها به کمک روش فلوسیتومتری در مراحل مختلف رشد در محیط کشت مشخص گردید. سلول های پرورش یافته در محیط کشت حاوی MCL) Mouse Mast Cell Line, IL-) نامیده شدند. این سلول ها درشت و دانه دار (گرانولار) بوده و سیتوپلاسم فراوان داشتند. 90 درصد این سلول ها با رنگ آمیزی اختصاصی ماستوسیت ها موسوم به آلسین بلو رنگ شدند. همچنین با استفاده cDNA وجود پروتئاز mMCP-5 اختصاصی ماستوسیت ها تایید گردید. به علاوه مشخص گردید که این سلول ها فاقد رسپتورهای مخصوص سلول های ماکروفاژ،(Natural Killer Cell) NK , T, B  هستند، ولی دارای رسپتورهای CD32/CD 16  شاخص بخش FC آنتی بادی و نیز رسپتورهای NC-1.1 که میانجی سلول کشی طبیعی این سلول ها در از بین بردن سلول های توموری WEHI-164 که یک نوع فیبروسارکوما است می باشند. این خاصیت با افزایش عمر سلول ها در محیط کشت تقویت می گردد. نتیجه این سلول های پرورش یافته در محیط کشت حاوی IL-3 ماستوسیت هایی هستند که فاقد شاخص های سلول های ماکروفاژ، NK,T ,Bبوده و با کسب رسپتور NC-1.1 سلول کشی طبیعی را بر علیه فیبرو سارکوهای WEHI-164 برقرار می کنند.

با ارائه تئوری دروازه ای درد، دستگاهی به نام TENS جهت تحریک الکتریکی از طریق پوست ابداع گردید که در کنترل بعضی از دردها موثر بوده است. با توجه به بدون خطر بودن و تاثیر این روش در مقایسه با روش ها و نظر به اهمیت شرایط فرهنگی و محیطی در تحمل و شدت دردهای زایمانی بر آن شدیم تا تاثیر TENS را در شرایط فرهنگی ـ محیطی خاص استان چهارمحال و بختیاری بر دردهای زایمانی، مورد بررسی قرار دهیم. در این پژوهش 50 نفر از زنان مراجعه کننده جهت زایمان اول در مقایسه با گروه شاهد (که از Placebo برای آنها استفاده شد) مورد مطالعه قرار گرفتند و میزان اثر بخشی بر شدت درد و کاهش طول زایمان و تمایل به استفاده مجدد مورد بررسی قرار گرفت. از جمله نتایج این پژوهش کاهش واضح فاز فعال زایمان و قابل تحمل تر شدن دردهای زایمانی و ابراز تمایل به استفاده مجدد از این روش در زایمان های بعدی بوده است. به طوری که 52 درصد افراد مورد مطالعه ابراز تمایل به استفاده مجدد در زایمان های بعدی نموده اند. شایان ذکر است که تاثیر معنی داری در کاهش شدت دردهای زایمانی (کمر و شکم) در نتیجه کاربرد این روش مشاهده نشده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی استان می توان از این روش در تحمل بهتر دردهای زایمانی، کاهش بعضی عوارض ناشی از زایمان طولانی و نیز به حداقل رساندن استفاده از سایر روش های کاهنده درد که احتمالا عوارض بیشتری را به همراه دارند بهره گرفت.

لوازم بیمارستانی و تجهیزات پزشکی مورد استفاده در بیمارستان ها، نقش مهمی در انتقال عوامل عفونی به بیماران و ایجاد عفونت های بیمارستانی ایفا می نمایند. این بررسی به منظور شناخت عوامل پاتوژن بالقوه که توسط اینگونه وسایل انتقال می یابند و ارزیابی میزان حساسیت آنها نسبت به عوامل ضد باکتریال انجام گرفت. مجموعا 140 نمونه توسط سواب استریل مرطوب از قسمت های مختلف بخش های داخلی، جراحی، عفونی، ICU، اورژانس، اتاق عمل، دیالیز بیمارستان کاشانی شهر کرد، از جمله میز ایستگاه پرستاری، تخت بیماران، ظروف غذا، دست پرسنل، لوله تراشه، گوشی پزشکی گرفته شده و بعد از انتقال به آزمایشگاه از نظر شناسائی نوع عامل باکتریال موجود در نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. به علاوه میزان حساسیت سویه های مجزا شده نسبت به عوامل ضد باکتریال پوویدون آیوداین 10 درصد، اتانول 70 درصد و ستریمید ـ سی 1 و 3 درصد مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه مجموعا 28 درصد نمونه ها از نظر وجود باکتری پاتوژن مثبت بودند و جمعا 49 ایزوله باکتری مجزا گردید. از دیدگاه شایع ترین باکتری مجزا شده استافیلوکوکوس اورئوس شایع ترین گونه پاتوژن وسپس گونه های اشرشیاکلی، استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، پسودوموناس آئروژینوزا و کلبسیلا در درجات بعدی قرار داشتند. از نقطه نظر سنجش حساسیت سویه ها نسبت به عوامل ضد باکتریال، کلیه ایزوله های پسودوموناس به غلظت های متفاوت این عوامل مقاوم بودند. در مقابل، پوویدون آیوداین 10 درصد و ستریمید - سی 3 درصد تاثیر مناسبی را در نابودی سایر عوامل باکتریال از خود نشان دادند در حالی که الکل 70 درصد در این زمینه بسیار ضعیف عمل نمود. از طرف دیگر اثر ضد باکتریال ستریمید ـ سی بر باکتری های گرم مثبت بیش از باکتری های گرم منفی مشاهده شد. بنابراین کنترل و نظارت بر گندزدایی محیط بیمارستان از طریق استفاده از گندزداهای موثر، به ویژه در مورد تجهیزاتی که به طریقی در درمان بیماران مورد استفاده قرار می گیرند نقش مهمی در کنترل عفونت های بیمارستانی دارا می باشد.

در مطالعه حاضر علامت جدیدی جهت تشخیص بالینی آپاندیسیت حاد معرفی می گردد. بدین ترتیب، بیمارانی که با تشخیص آپاندیسیت حاد تحت عمل جراحی قرار می گیرند، قبل از عمل از نظر این علامت ارزیابی می شوند تا ارزش تشخیصی آن در آپاندیسیت حاد اندازه گیری شود. 250 نفر از بیمارانی که از زمان شروع مطالعه در بیمارستان الزهرا (س)، در اصفهان با تشخیص آپاندیسیت حاد بستری شده، به روش آسان انتخاب و وارد مطالعه گردیدند، جهت تایید تشخیص بعد از عمل نمونه آپاندیس به بخش پاتولوژی ارسال می شد. معاینه شکم قبل از عمل شامل بررسی حساسیت سطحی، حساسیت عمقی، تندرنس ریباند(Rebound Tenderness) ، علامت روزینگ (Rovsing)  و علامت جدید بود. برای بررسی علامت جدید در حالی که بیماردر وضعیت به پشت خوابیده (supine) قرار داشت، پزشک دست راست خود را زیر دنده ها و نرمی پهلوی راست قرار داده و به آرامی چند ضربه کوتاه به پهلو وارد می نمود. در صورتی که بیمار در جلو و پایین شکم احساس درد می نمود و با دست خود محل درد را نشان می داد نشانه مثبت تلقی می شد. درصد فراوانی و میزان حساسیت و ویژگی، ارزش پیشگویی کننده مثبت و منفی علامت جدید در تشخیص آپاندیسیت حاد محاسبه گردید. جهت مقایسه متغیرهای کیفی از آزمون کای دو (X2) و برای مقایسه متغیرهای کمی از t-test استفاده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که حساسیت علامت جدید 67درصد، ویژگی 35 درصد، ارزش اخباری پیشگویی کننده (اخباری) منفی 32 درصد و ارزش پیشگویی کننده مثبت آن 72 درصد بوده است. استفاده از این علامت جدید که از این پس تحت عنوان علامت بهداد (Behdad Sign) نامیده می شود می تواند در کنار سایر علایم به تشخیص بیماری آپاندیسیت حاد کمک نماید.

عفونت های میکروبی واژن شایع بوده و باکتری ها به اندازه عوامل قارچی و تک یاخته ای در آن دخالت دارند. گاردنرلا واژینالیس ارگانیسمی است که اغلب تصور می شود، مهم ترین نقش را در ایجاد واژینوز باکتریال ایفا نماید. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی واژینوز باکتریال در ارتباط با گاردنرلا (Gardnerella Associated Vaginosis = GAV) و مقایسه معیارهای تشخیص بالینی و آزمایشگاهی آن با تشخیص باکتریولوژیک انجام گردید. بررسی به صورت مقطعی اجرا و 227 نفر خانمهای دارای ترشح مهبلی را شامل گردید، که در طی دوره تحقیق، از نهم اردیبهشت تا هشتم آبان 1379 به درمانگاه تخصصی زنان و مامائی بروجن مراجعه نموده و مورد معاینه بالینی قرار گرفتند. پرسشنامه حاوی اطللاعات عمومی و بالینی برای هر یک از مراجعین تکمیل و نمونه ترشح واژن از آنها گرفته و مورد بررسی آزمایشگاهی قرار گرفت. معیارهای تشخیص GAV برای مراجعین عبارت بودند از: وجود نشانه های بالینی بیماری، مشاهده سلول های کلیدی در لام رنگ آمیزی مستقیم ترشحات واژن، هموژن بودن ترشح و pH بالاتر از 4.5 آن و مثبت بودن تست آمین (Whiff test). علاوه بر این، کشت و جداسازی گاردنرلا واژینالیس بر روی محیط کشت پیشنهادی Ison و همکاران و با کمک تست های افتراقی لازم انجام شد. از مجموع 227 نفر مراجعین، 43 نفر (18.9%) به عنوان GAV تشخیص داده شدند، که 33 نفر (76.7%) از آنها دارای کشت مثبت گاردنرلا بودند. تمامی خانم های مبتلا به این عفونت متاهل و اکثریت آنها (69.9%) متعلق به گروه سنی 39-20 ساله بودند. نمونه تمامی بیماران دارای سلول های کلیدی، 90.7 درصد دارای pH بالاتر از 4.5، 81.4 درصد دارای تست آمین مثبت و 67.4 درصد دارای ترشحص هموژن بودند. با توجه به این که تمامی خانمه مبتلا به GAV متاهل بودند، وجود ارتباط فعالیت جنسی با بروز عفونت ممکن به نظر می رسد. مطالعه حاضر ارتباط معنی داری را بین استفاده از IUD و بروز واژینوز در ارتباط با گاردنرلا در افراد مورد بررسی نشان نمی دهد.

مواد نسوز در صنایع حرارتی کاربرد وسیع دارند. این مواد به صورت آمورف می باشند و از ملح خاک رس یا ترکیب آلومینیوم و سیلیس توسط سانتریفوژ یا سیستم بخار تهیه می شوند و می توانند باعث بیماری های انسدادی در ریه شوند. طی یک مطالعه مقطعی توصیفی علایم بیماری های تنفسی و اسپیرومتری در 145 کارگر شاغل در یک کارخانه تولید آجر نسوز در اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند برای کلیه کارکنان از طریق مصاحبه و معاینه پرسشنامه بیماری تنفسی تکمیل گردید و سپس اسپیرومتری انجام شد. سن افراد مورد مطالعه بین 26 تا 61 سال و با میانگین 39.5±7.62 و فراوانی عادت سیگار کشیدن 22.8 درصد (33 نفر) بود. خس خس سینه در 26.2 درصد (38 نفر) و خس خس سینه همراه با تنگی نفس در 22.8 درصد (33 نفر) مشاهده شد. در 63 نفر (43.3%) تستهای فونکسیون ریه نشان دهنده الگوی انسدادی ریه و در 81 نفر (55.9%) نشان دهنده بیماری مجاری کوچک هوایی بود. مطالعه حاضر نشان می دهد که میزان شیوع بیماری راه های هوایی در کارکنان کارخانه مواد نسوز در کشور ما از کشورهای غربی به مراتب بیشتر است. به نظر می رسد که تغییر روش های کاری و مهندسی در صنایع مواد نسوز و آموزش کارگران در جهت استفاده از وسایل ایمنی در کارخانه های مواد نسوز در کشور ضروری باشد.

میگرن در کودکان به دلیل عدم توانایی در بیان دقیق شرح حال، ممکن است مشکلات متعددی در تشخیص ایجاد کند. لذا تشخیص میگرن در اطفال اهمیت زیادی دارد. بسیاری از این کودکان با علایم متنوع ممکن است تحت روش های تشخیصی پرخطر و حتی جراحی قرار گیرند. این تحقیق جهت بررسی نقش الکتروانسفالوگرافی در تشخیص به موقع میگرن در کودکان بین 5 تا 15 ساله برای جلوگیری از حوادث فوق صورت گرفته است. از بین کودکان مبتلا به سردرد و سرگیجه و دردهای شکمی که به کلینیک و مطب مراجعه کردند تعداد 70 نمونه انتخاب شدند و تشخیص میگرن و انواع آن بر اساس روش IHS code) وWHS code ) گذاشته شد. از تمام نمونه ها الکتروانسفالوگرافی با روش تحریکی انجام شد. در 57 درصد نمونه ها طول مدت حملات سردرد، سرگیجه و درد شکمی بین 1 تا 6 ساعت و در 34 درصد بیش از 6 ساعت و حداکثر 2 روز و بقیه کمتر از 1 ساعت و بیش از دو روز بود. 42.5 درصد بیماران از استفراغ و تهوع شکایت داشتند و مهم ترین فاکتور مساعد کننده عود حملات میگرن نور (32%) بودند. 57 درصد افراد دارای میگرن غیر کلاسیک (Common migraine) و تنها 10درصد دارای میگرن کلاسیک (Classic migraine) بودند و بیش از 34.2 درصد بیماران از سرگیجه شکایت داشتند. در 31 درصد افراد تغییرات EEG غیر طبیعی بود از این تعداد 18.6 درصد امواج نوک تیز (Sharp)، 3.9 درصد سوزنی (Spike)، 8.5 درصد آهسته (Focal slowing) نشان دادند. از افرادی که دارای امواج غیر طبیعی بودند 81 درصد سردرد غیر کلاسیک (Common) و 18 درصد سردرد کلاسیک داشتند و بقیه قادر به لوکالیزه کردن درد نبودند. 58 درصد افراد داری تغییرات EEG مشخص، دارای سرگیجه نیز بودند. تغییرات EEG در کودکان بین سن 15 - 11 سال کمتر از کودکان زیر 11 سال بود (P<0.05) و شانس غیر طبیعی بودن EEG در افراد میگرنی مبتلا به سرگیجه بیش از سردرد میگرنی بدون سرگیجه بود (P<0.05). تغییرات EEG در سردرد دو طرفه و یک طرفه یکسان به دست آمد(P<0.05) . به نظر می رسد که فاکتر اصلی در تغییرات EEG همراه بودن سردرد با سرگیجه است. رابطه ای بین حملات، فرکانس و فاکتورهای مساعد کننده عود حملات میگرن با تغییراتEEG  به دست نیامد. بنابراین اگرچه از طریق EEG نمی توان تشخیص قطعی میگرن داد ولی در مواردی که مشکوک به میگرن باشیم تغییرات EEG را می توان به سردرد میگرنی نسبت داد و در صورت همراهی سردرد با سرگیجه این شانس تشخیصی بالاتر خواهد بود.

تب روماتیسمی حاد ضایعه التهابی تاخیری و غیر چرکی عفونت استرپتوکوکی مجاری تنفسی فوقانی است. معیارهای تشخیص این بیماری متکی بر یافته های کلینیکی و با تایید یافته های حمایتی ازمایشگاهی دال بر رد پا و سابقه عفونت استرپتوکوکی می باشد. تست آنتی استرپتولیزین (Anti Streptolysin O=OSA) O  یکی از معیارهای تشخیص مزبور است. تفسیر تیتر ASO بایستی با احتیاط صورت گیرد زیرا حدود طبیعی این تست بستگی به تیتر نرمال ان در هر جامعه، نوع تست، سن بیمار و ناحیه جغرافیایی دارد. با توجه به تفاوت های موجود در نتایج تحقیقات و با توجه به شرایط اختصاصی ـ اجتماعی و جغرافیایی شهرستان شهرکرد، میانه (Median) و حداکثر مقدار نرمال تیتر سرمی ASO را در میان 400 نفر دانش آموز دختر و پسر 14 - 7 سال مورد بررسی قرار دادیم که مقدار ان معادل گروه های مختلف سنی و جنس نشان نداد لیکن آزمون اماری در ارتباط تیتر ASO و بعد خانوار و مناطق 9 گانه می توان گفت تیتر مشخصی از ASO را نمی توان در همه جوامع به عنوان حد نصاب طبیعی دانست زیرا فاکتورهای مختلفی نظیر نوع تست، سن بیمار و ناحیه جغرافیائی و سطح طبیعی ASO هر جامعه در تفسیر این آزمایش موثرند، لذا به عنوان یک یافته ازمایشگاهی حمایت کننده در مواردی که از لحاظ کلینیکی به تب حاد روماتیسمی مشکوک هستیم دخیل می باشد.

تشخیص فوری و درمان مناسب گلو درد چرکی به منظور جلوگیری از عارضه خطرناک آن یعنی تب رماتیسمی بسیار مهم است. هدف اصلی این طرح تحقیقاتی شناسایی استرپتوکوک های بتاهمولیتی (Streptococcus- Beta-Hemolytic A= SβHA در استان چهارمحال و بختیاری و در قالب طرح ملی پیشگیری اولیه از تب رماتیسمی (Primary Prevention of Acute Rheumatic Fever) بود. قسمت اول تحقیق به روش توصیفی ـ مقطعی و به صورت نمونه گیری تصادفی انجام شد. حجم نمونه بیش از یک هزار دانش آموز و بیمار 15-5 ساله از سراسر استان برای تعیین نرخ ناقلین سالم و شیوع گلو درد چرکی بوده است. در قسمت دوم تحقیق به روش تجربی ـ مداخله ای و با استفاده از پنی سیلین انجام شد که برای استرپتوکوک βHA موجود در گلوی بیماران و ناقلین سالم حداقل دوز مهار کننده رشد باکتری (Minimum inhibitory Concentration=MIC) و حداقل دوز کشنده باکتری  (Minimum Bactericidal Concentration= MBC) برای پنی سیلین تعیین گردید. مقادیر مزبور در سویه های مختلف متفاوت بود و غلظت MIC از 31.85 الی 0.03 و غلظت MBC از 125 الی 0.060 واحد در میلی لیتر تعیین گردید. بر اساس یافته های تحقیق 20 درصد گلو دردها از نوع چرکی استرپتوکوکی و نرخ ناقلین سالم 4.7 درصد بود MIC و MBC پنی سیلین در این پژوهش بیانگر بروز موارد مقاوم (resistant) و نیمه مقاوم (tolerant)  استرپتوکوک در مقابل پنی سیلین می باشد.