در گفتمان توسعه که در سده اخیر بر ایران حکمفرما بوده، لزوم توجه به ارتباط ارگانیک بین سه شیوه زیست جاری در کشور (کوچ نشینی، روستانشینی و شهرنشینی) جهت حصول توسعه پایدار و متوازن امری ضروری و شایسته توجه است. بر همین مبنا، و به دلیل تاثیرات کمتر و بطئی تری که جامعه عشایری از روند تجدد جاری پذیرفت در تاریخ معاصر هدف تلاش های متعدد برنامه ریزان و مسوولان امر برای اسکان، یکجانشینی و فرایند ادغام هر چه سریعتر در پیکره ملی کشور قرار گرفت. اسکان در دو مقطع از تاریخ عشایر جنبه اجرایی به خود گرفت نخست در دوره رضاشاه، به صورت اسکان اجباری که با ناکامی همراه بود و دیگری در دوره فعلی که به خواست و تمایل خود کوچندگان و با کمک دولت جمهوری اسلامی جنبه عملی یافت. در این مقاله با نشان دادن ضرورت برنامه ریزی جامع تر در خصوص اسکان، و با هدف تسهیل امر اسکان پس از ذکر اقدامات جمهوری اسلامی در این راستا در نگاهی آسیب شناختی مرحله پس از اسکان مورد بررسی قرارگرفت و علل آثار نامطلوب مشاهده شده را در سه مورد برداشت ساده و سطحی از مفهوم توسعه، فاصله عمیق بین ایده و عمل و عدم وجود نگاه سیستماتیک به مسائل معرفی و خلاصه کردیم و در انتها راهکارهای لازم جهت اصلاح برنامه ریزی ها در راستای بهتر پیاده کردن اسکان ارائه گردید.