چگونگی آفرینش، فاعلیت الهی و پیدایش کثرت در عالم، سه تعبیر از یک مساله مهم فلسفی در نظام های فلسفی نوافلاطونی و اسلامی است. قاعده «الواحد» یکی از عناصر مهم در نظریه فاعلیت خدا در نظام های مذکور است. ریشه این قاعده در افکار افلوطین و تا اندازه ای ارسطو یافت می شود؛ در نظام های فلسفی فارابی و ابن سینا تبیین های دقیق تر و جامع تری از این اصل وجود دارد.مهم ترین مسایلی که پیرامون این اصل در نظریه فاعلیت خدا مطرح است عبارتند از: این قاعده تا چه حد می تواند نحوه فاعلیت الهی و پیدایش کثرت در عالم را بازگو کند؛ دیگر این که اعتماد نظام های فلسفی فارابی و ابن سینا به این اصل تا چه اندازه است؛ و سرانجام، شیخ اشراق چه نقدهایی بر این اصل و توجیه آن دارد و خود از چگونگی آفرینش الهی، چه تبیینی ارایه می دهد؟شهاب الدین سهروردی این اصل را با نگاه اصلاح و تعدیل نگریسته و به تنسیق جدیدی از آن دست یازیده است. در راه حل وی، ضمن محدود شدن جریان قاعده به رابطه ایجادی خدا و معلول اول، از رابطه کمالی و مستقیم خدا با همه معلول ها، و کنار رفتن فرضیه های نجوم بطلیموس و صدور کثرت از واحد سخن گفته شده است.