رابطه مفاهیم جزئی با معنا، دلالت و ارجاع یکی از مسائلی است که همواره ذهن محققین در فلسفه منطق، زبانشناسی و فلسفه تحلیلی را به خود مشغول کرده است. منطق دانان سنتی با تسامح بسیار در این مساله وارد شده، با اعلام اینکه جزئی معنای مستقلی دارد و مستقیما به شی ء خاص ارجاع می دهد و بر آن هم دلالت می کند از کنار آن عبور کرده اند، ولی به مرور زمان و خصوصا با ظهور فلسفه تحلیلی این موضوع جایگاه واقعی خود را پیدا کرده است. در اینکه اساسا آیا مفهوم جزئی معنا دارد یا بی معناست، مناقشه های بسیاری رخ داد و به تبع آن در نوع و ارجاع و دلالت این مفاهیم، نکات بسیاری روشن شده است. این مقاله به بحث تطبیقی ولو به صورت بسیار محدود و مختصر در این باره پرداخته است.