معما و مفهوم پیچیده خلقت در جای جای زندگی و تفکر و تخیل بشر قابل مشاهده است. هنر و ادبیات، بستری مناسب برای بازتاب و به نمود درآمدن چنین مساله شگفتی است.حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعری است که در دوره اوج شکوفایی تمدن اسلامی و شکل گیری مکاتب کلامی اشعری و معتزله و شیعه چشم به جهان گشود و کاخ نظم خود را با خرد و اندیشیدن درباره خدا، انسان و هستی پی افکند. مقاله حاضر با وارسی اصول و چارچوب حکمی و فلسفی مهمی (همچون: آغاز خلقت، حدوث یا قدم جهان هستی، ماده اولیه آفرینش و مراتب آفرینش) که درباره آفرینش عالم در عصر فردوسی وجود داشته است، بخش «گفتار اندر آفرینش عالم» شاهنامه را تحلیل می کند تا روشن شود آیا تفکرات رایج عصر فردوسی در بیان او درباره آفرینش عالم بازتاب داشته است یا نه. مشاهده خواهد شد که تفکرات حکمی و فلسفی ایرانیان باستان و فیلسوفان اسلامی چنان با یکدیگر همنشین شده اند که نمی توان فردوسی را در قلمرو گفتمان یا اندیشه ای خاص محصور کرد، بلکه او نماینده تفکرات حکیمانه «اسلام ایرانی» در روزگار خویش است.