پیدایش انسجام و اتحاد ملی (National Integrity) در ادبیات سیاسی نوعا نتیجه پیدایش دولت های ملی (Nation- State) و به تبع آن دولت های مطلقه تلقی می شود. در واقع؛ گردهمایی افراد یک ملت پیرامون ساختاری مقتدر و متمرکز به نام– دولت- در پس حوادثی تاریخی چون معاهده صلح وستفالیا از جمله عوامل موثر پیدایش جهان جدید سیاسی به حساب می آید. آنچه این مقاله پی می جوید آن است که تحلیل تک ساختی و تک سببی از عوامل پیدایش مفهوم "ملت" و "اتحاد ملی" در فرایند "ملت سازی" ناکارآمدبوده و جنبه های موثر دیگر را مغفول می گذارد. به باور این مقاله؛ یکی از این جنبه ها بررسی نقش خانواده و تثبیت این نهاد اجتماعی بر فرآیند ملت – سازی است. فرض ما بر این است که خانواده تبار اصلی ملت است و فرایند ملت سازی الزاما مرحله گذار از خانواده های هسته ای را در پیش رو دارد. در این راستا چهار دیدگاه نظری در تقویت این مدعا موثر خواهند بود؛ نخست: رویکرد ساختی– کارکردی (Functional-Structural) دوم مبنای نظری دیگر که با اقتباس از مهفوم دیالکتیک هگلی، ارتباط میان سه گانه خانواده، جامعه مدنی و دولت را سامان می بخشد. و نیز تبیین اسطوره ای جایگاه زن و تبارشناسی (Genology) مفهوم ملت.بی شک زن، به مثابه عنصری نمادساز (Symbolist) در ایجاد پیوند میان مفهوم خانواده، مادری و ملیت نقشی کلیدی تر دارد. استعاره مامِ وطن، سرزمین مادری و ... بخشی از انعکاس این واقعیت به زبان نشانه شناختی است.