وارد کردن شانس به حوزه اخلاق به این معناست که عواملی خارج از کنترل شخص در سعادت مندی او دخیل و دارای تاثیر اند. از آن جا که ارسطو نیل به سعادت را به داشتن فضایل و بهره مندی از خواسته های بیرونی منوط کرده و «خوش بخت بودن طبیعی انسان ها» را نیز مساله ای اخلاقی انگاشته است، به نظر می رسد به نوعی شانس محیطی و نهادینه را به سعادت آدمی راه داده است، اما با این همه، شانس را در ارزیابی مسوولیت و شان اخلاقی فرد موثر ندانسته است. از همین رو، جولیا آناس - فیلسوف نوارسطویی معاصر - ارسطو را مرتکب امر متناقض نمای «شانس اخلاقی محیطی و نهادینه» می داند. در این مقاله ضمن بررسی چگونگی ورود شانس به حوزه اخلاق از سوی ارسطو، به مرور دیدگاه جولیا آناس در این زمینه می پردازیم. آناس با گزینش رویکردی متزلزل، در نهایت، به این نتیجه می رسد که نمی توان به قطعیتی میان آرا رواقیون و ارسطو در باب این موضوع دست یافت. بنابراین، آناس با چشم پوشی نکردن از رای رواقیون مبنی بر این که «سعادت مندی انسان به طورکلی مبرا از شانس است» مسوولیت انسان و شان اخلاقی او را نادیده نمی انگارد و از این رو مرتکب شانس اخلاقی نمی شود.