شلایرماخر موسس جریانی است که تجربه عرفانی را از سنخ عواطف و احساسات می شمرند. وی البته این گونه تجارب را خالی از هر گونه حیث معرفتی نمی داند و با تفکیک میان دو نوع از احساسات و دو نوع از آگاهی، تجربه عرفانی را از سنخ احساساتی می داند که واجد نوعی آگاهی مستقیم و مباشر است که در آن، فاصله میان مدرک و مدرک برداشته می شود. وی در توضیح این احساس و آگاهی خاص، که ماهیت تجربه و معرفت عرفانی را تشکیل می دهند، از مفهوم «وابستگی مطلق» استفاده می کند. وابستگی مطلق رابطه ای یک سویه است که در آن انسان هیچ آزادی و اختیاری از خود ندارد. این احساس، مفهوم خدا و جهان و انسان را نیز رقم می زند. انسان و جهان به عنوان وابسته مطلق و خداوند به عنوان طرف این وابستگی (غنی مطلق). نقدهای متعددی بر این دیدگاه وارد است، از جمله تشکیک در امکان تحقق آگاهی غیرمفهومی، تشکیک در امکان تحقق آگاهی غیرالتفاتی، ابهام در وجود و چگونگی عواطف مشتمل بر شناخت و... که در انتهای مقاله به آنها می پردازیم.