تاریخ نگاری یکی از سازوکارهای معنابخشی به هویت های فرهنگی معاصر، از طریق حافظه جمعی، روایت، فانتزی (خیالپردازی) و اسطوره است. یکی از حوزه هایی که به بازاندیشی انتقادی تاریخ پرداخته و آن را در رابطه با قدرت و نظام های سلطه مجددا صورت بندی کرده، نظریه پسااستعماری است. این نوشتار تلاشی برای بازخوانی تاریخ کردستان، جنبه های روایی و صورت بندی های گفتمانی آن، از این منظر انتقادی است. در این جستار با روش و نظریه گفتمان به بررسی آثار و متون تاریخی نویسندگان کرد و غیرکرد درباره کردستان پرداخته شده است. نتیجه کلی این مطالعه آن است که گفتمان استعماری و گفتمان ملی گرایی، چارچوب های اصلی این تاریخ نگاری بوده و در آنها، روایت های اروپامدار و غایت انگار ناسیونالیستی، برسازنده اصلی فرم روایی این تاریخ هستند. ویژگی اصلی این فرم روایت و این رویکرد تاریخ نگاری فقدان اشکال تاریخ نویسی فرودستان و صدای آنهاست.