فلسفه کانت به عنوان یکی از نمایندگان شاخص مدرنیته غربی، از سه پرسش بنیادین تشکیل شده است: چه چیزی را می توان دانست؟ (فلسفه های شناخت و علم)؛ چه چیزی را باید انجام داد؟ (فلسفه های اخلاق و حقوق)؛ به چه چیزی می توان امید داشت؟ (فلسفه تاریخ). اما در این فلسفه جای گاه نظری امر سیاسی مورد بحث است. محور این مقاله بازخوانی این امر سیاسی در فلسفه کانت است. مفروض پایه ای مقاله این است: آن دسته از خط سیرهای شناختی، اخلاقی و حقوقی که در فلسفه کانت ناظر به مفاهیمی مانند مملکت غایات، اجتماع هم سود (کامن ولث)، وضع مدنی، دولت قانون و صلح پایدار هستند، بیشتر (و بر خلاف برداشت متعارف که معطوف به ادعای جاپاهای اخلاقی/ حقوقی در فلسفه کانت هستند) ردپایی از امر سیاسی (سیاست اخلاقی، سیاست حقوقی، سیاست اجتماعی و سیاست جهان وطنی) را آشکار می کنند. موضوع این مقاله بازخوانی این مفاهیم و نسبت آن ها با فلسفه های شناخت، اخلاق و حقوق کانت است. نقطه اتکای این بازخوانی نیز شبکه نظری کانت است.