چکیده فارسی:ارائه ملاکی مشخص برای تفکیک جرایم ناتمام شامل شروع به جرم، جرم عقیم و جرم محال از یکدیگر و تمییز عناوین مذکور از دیگر نهادهای مشابه، در تعیین نوع و میزان واکنش علیه مرتکب موثر خواهد بود. جامع ترین و بهترین معیاری که می توان به عنوان برآیند این اثر ارائه داد، امکان یا عدم امکان وقوع جرم در زمان شروع به اجرا است؛ بدین توضیح که، در فرض اول؛ هرگاه در زمان ورود به عملیات اجرایی (شروع به اجرا) تحقق جرم، غیرممکن باشد، با دو مقوله عملیات مباح و یا جرم محال مواجه می شویم؛ بدین ترتیب که هرگاه «علت غیرممکن بودن جرم»، عدم تکافوی ذاتی رفتار باشد، عمل مذکور اصولا جزء هیچ یک از مصادیق جرایم ناتمام قرار نگرفته و این میزان عمل، مستحق واکنش کیفری نخواهد بود؛ چرا که در واقع شروع به اجرا به عنوان شرط وقوع جرایم ناتمام محقق نشده است. در مقابل چنانچه علت امر ناشی از فقدان موضوع، وجود مانع و یا عدم تکافوی نسبی رفتار باشد، جرم محال رخ داده است؛ در فرض دوم؛ هرگاه در زمان شروع به اجرا، وقوع جرم ممکن باشد، اما ایجاد مانع یا وجود مانع، سبب «عدم تحقق عملی جرم» گردد، شروع به جرم محقق شده است و چنانچه عدم تحقق جرم ناشی از تقصیر یا عیب مرتکب باشد، جرم از نوع عقیم می باشد.
چکیده عربی:ان تقدیم معیار واضح لتصنیف الجرائم غیر المنتهیة (الابتداء بالجریمة، الجریمة العقیمة - الجریمة المستحیلة) بعضها عن بعض و تمییز العناوین المذکورة عن باقی الآلیات الشبیهة، یعتبر من أهم ما یقلق الحقوقیین، و سبب ذلک هو ان عدم تقدیم معیار واضح بهذا الخصوص له تداعیات علی تعیین نوع و مقدار رد الفعل ضد المرتکب. تهدف هذه المقالة الی تعیین معیار «واحد» یمکن من خلاله فرز الجرائم غیر المنتهیة عن باقی الحالات المشابهة. و تمییز و معرفة کل واحدة من الجرائم غیر المکتملة عن بعضها البعض ایضا. و المحصلة هو ان امکانیة او عدم امکانیة وقوع الجریمة وقت البدء بها یعتبر أشمل و أفضل معیار لذلک. ففی الفرضیة الاولی عندما یتعذر تحقق الجریمة وقت البدء بالاعمال التنفیذیة (بدء التنفیذ) فان ذلک من مضامین الاعمال المباحة او الجریمة المستحیلة، علی هذا الاساس فان کان السبب فی «تعذر الجریمة» قصور التصرف ذاتیا فان العمل المذکور لا یدخل ضمن مصادیق الجرائم غیر المنتهیة و ان هذا القدر من العمل لا یستحق العقوبة، لأنه فی الحقیقة لم یتحقق عند البدء بالتنفیذ شرط وقوع الجرائم غیر المنتهیة. اما اذا کان السبب فیها ناتج عن فقدان الموضوع، و وجود مانع او عدم کفایة التصرف نسبیا، فانه قد وقعت جریمة مستحیلة. اما فی الفرضیة الثانیة، فانه متی کان وقوع الجریمة ممکن عند البدء بالتنفیذ، ثم «یعیق عن ارتکابها عملیا عائق ما» و ایجاد مانع او وجوده، فان ذلک من مصادیق البدء بالجریمة، و اذا لم تتحقق الجریمة نتیجة تقصیر المرتکب او عیب فیه، فان ما وقع هو الجریمة العقیمة.