افلاطون، برجسته ترین فیلسوف دوران باستان، تاثیر شگرفی بر فرهنگ و تمدن دنیای غرب بر جا نهاده است. ادبای اروپای رنسانس تا حد زیادی وام دار آموزه عشق او در رساله مهمانی هستند. میلتون، آخرین و یکی از شاخص ترین چهره های رنسانس انگلستان، از این قاعده مستثنی نیست، به نحوی که تاثیر آموزه های افلاطون را می توان در جای جای آثار او مشاهده کرد. مقاله ی حاضر به بررسی تاثیر آموزه ی عشق افلاطونی بر میلتون، برداشت وی از این آموزه، و چگونگی کاربرد آن در یکی از آثار اولیه ی او، نمایش ماسک دار کومس (Comus, A Masque)، می پردازد.