تحقیقات نشان می دهد که احساس، یک فرآیند ذهنی و متوجه مغز انسان می باشد و روی فرآیند های مهمی چون حافظه، تمرکز، تفکر و تصمیم گیری اثر دارد. به همین، دلیل مطاله مکانیزم و عملکرد آن مورد توجه محققان علوم شناختی قرار گرفته است. مطالعه احساس از طریق پردازش سیگنال های بیولوژیکی، علاوه بر کاربردهای کلینیکی که در زمینه تشخیص و درمان به موقع ناهنجاری های روانی می تواند داشته باشد، در علوم مبتنی بر تعاملات انسان و رایانه نیز نقش مهمی بازی می کند و باعث پیشرفت های زیادی در این زمینه می گردد. هدف اصلی در این تحقیق، طبقه بندی احساس افراد با استفاده از سیگنال های مغزی و محیطی است. دادگان مورد استفاده، از مجموعه دادگان eNTERFACE است که در سال 2006 جمع آوری شده، سه حالت احساسی برانگیختگی مثبت، برانگیختگی منفی و حالت آرام یا استراحت را مورد مطالعه قرار داده است. سیگنال مغزی به صورت همزمان با چهار سیگنال محیطی: تنفس، میزان هدایت پوست، فشار خون و دما از پنج نفر ثبت شده است.ویژگی های مرتبط با حالات مختلف احساسی از سیگنال ها استخراج شده، که در مورد سیگنال های محیطی ویژگی های حوزه زمان و حوزه فرکانس مورد نظر می باشد و در مورد سیگنال مغزی، علاوه بر ویژگی های حوزه زمان و فرکانس، ویژگی های غیرخطی بعد همبستگی، نمای لیاپانوف و بعد فرکتال نیز استفاده شده است و در مورد سیگنال های مغزی از روش Synchronization Likelihood به منظور انتخاب الکترود استفاده شده است. ساختارهای چهارطبقه بندی کننده KNN,QDA,LDA,SVM مورد استفاده قرار گرفته است و نتایج سیگنال های مغزی و محیطی به صورت جداگانه و نیز در ترکیب با یکدیگر مقایسه شده اند. بیشترین میزان صحت، 63.3% در طبقه بندی سیگنال های مغزی، 61.67% در طبقه بندی سیگنال های محیطی و 61.67% در طبقه بندی ترکیب سیگنال های مغزی و محیطی، به دست آمده است. نتایج نشان می دهد که استفاده از سیگنال مغزی نسبت به سیگنال محیطی و نیز ترکیب مغزی و محیطی در ایجاد تمایز بین حالات مختلف احساسی مورد مطالعه، موفق تر است؛ ولی نتایج به دست آمده از ترکیب سیگنال مغزی و محیطی، نتایج مقاوم تری نسبت به تغییر افراد و تغییر روش ها محسوب می شود.