در باب توسعه نیافتگی و مشخصا توسعه نیافتگی سیاسی جامعه ایرانی دو رویکرد وجود دارد: رویکرد اول معطوف به عامل خارجی است که توسعه نیافتگی سیاسی را بر اساس نظریه استعمار و امپریالیسم و توهم توطئه و زیاده خواهی بیگانگان توضیح می دهد. رویکرد دوم معطوف به عامل داخلی است که ریشه توسعه نیافتگی سیاسی را در مشکلات داخلی، ناتوانی و بی کفایتی نظام سیاسی قلمداد می کند. نوشتار حاضر تلاش دارد که ضمن تبیین تحلیل روش گفتمان در مقدمه، نقش گفتمان توهم توطئه به عنوان وجهی از رویکرد نخست در توسعه نیافتگی سیاسی ایران معاصر را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. فرضیه ای که مورد سنجش و آزمون قرار می گیرد آن است که گفتمان توهم توطئه با هدف قرار دادن فرهنگ سیاسی و تخریب آن، نظام سیاسی و اجتماعی ایران را از واقعیت های اصلی توسعه نیافتگی سیاسی دور می دارد.