بزرگترین تحول در ادبیات معاصر به سردمداری نیمایوشیج با عنوان «شعرنو» ثبت شده است؛ در این ادبیات، انسان ایرانی در محور و مرکز واقعیات قرار گرفت و کیفیت های متغیر طبیعت و سرشت او مطرح شد؛ از مهم ترین تحولات این تغییر، ظهور شعر کودک بود که در ادبیات سنتی مورد توجه نبود و برای اولین بار در شعرنو جلوه کرد. خود نیما اولین کسی بود که در قالب شعرنو برای کودکان شعر سرود؛ بعد از او پیروانش نیز در اشعارشان شعر کودکانه سرودند و کم کم شاعرانی پدید آمدند که تمام تلاش هنری خود را به شعر کودک اختصاص دادند و ادبیات کودکان جایگاه رسمی خود را یافت. در این مقاله با نگاه کلی به «شعر کودک» در ادبیات معاصر، بیان شده است که شعر کودک در شعرنو چه جایگاهی دارد؛ ساختار و مضمون آن چگونه بوده است؛ چه شاعرانی به آن توجه کرده اند و انگیزه و هدف آنها چه بوده است؛ نتایج نشان می دهد با توجه به ساختار باز و شکسته شدن وزن و قافیه در شعر نو، قالب شعرنو قالبی مناسب برای سرودن شعر کودکان است. شاعران برجسته معاصر به شعر کودک توجه کرده اند و در کنار مضامین کودکانه، برخی مضامین سیاسی- اجتماعی، تعلیمی نیز در اشعار کودکانه آورده اند که باعث شده علاوه بر کودک، مخاطب بزرگسال نیز از آنها استفاده کند.