شازده احتجاب هوشنگ گلشیری از نظر به کارگیری صناعات و تکنیک های روایی فراوان یکی از ارزشمندترین تجربه های ادبیات داستانی ایران است. گلشیری در شازده احتجاب از مولفه های متعدد روایی بهره گرفته است؛ اما می توان گفت که پیچش صناعت روایی این اثر تا حد زیادی به سبب بهره گیری هنرمندانه گلشیری از دو مولفه «صدای راوی» و «کانونی شدگی» بوده است. انتخاب راوی سوم شخص محدود به ذهنِ دو شخصیت اصلی اثر (شازده احتجاب و فخری) و ارائه اندیشه ها و گفته های این دو شخصیت در قالب گفتمان مستقیم و غیرمستقیم سبب شده است صدای راوی (یا راویان) متن روایی با نگاه کانونی گر (یا کانونی گرهای) آن در هم تند و درک رابطه راوی و کانونی گر و نیز درک تفکیک این دو از هم دشوار شود. بر اساس این، در پژوهشِ حاضر دو مولفه «صدای راوی» و «کانونی شدگی» در متنِ روایی شازده احتجاب ـ با پرهیز از یکی انگاشتنِ این دو مولفه تحت عنوان «زاویه دید» ـ بررسی و تحلیل می شود تا کاربست هنرمندانه این دو مولفه در متن روایی شازده احتجاب نشان داده شود.