نهاد خلافت بعد از ظهور اسلام از مهمترین مسائل مورد بحث فلاسفه و اندیشمندان فرق و مذاهب گوناگون فقهی و سیاسی قرار گرفته بود. بر اساس شواهد روایی و تاریخی، پس از رحلت پیامبر (ص) باورها و اخلاق دوران قبل از بعثت، بار دیگر با لباس نو، ظهور کرد و به تدریج بر فرهنگ اسلامی امت پیامبر (ص) چیره شد. با نگاهی تحلیلی به تاریخ، متوجه خواهیم شد که این روند در گام نخست با ابراز مخالفت نسبت به احکام صادر شده از سوی رسول خدا آغاز و سپس با انکار مساله جانشینی پیامبر (ص) که منجر به روی کار آمدن خلفای سه گانه و کنار زدن امام علی (ع) گردید، دنبال شد. به تدریج، لغزش خواص به سمت دنیاگرایی و ارزش گریزی وسعت یافت، تا این که این لغزش به سمت دنیاگرایی و عبور از ارزش ها، به توده مردم منتقل گردید و در ادامه همین روند بود که نسبت به اجرای حدود الهی، تقسیم عادلانه بیت المال، مبارزه با اشرافی گری و خطر نفوذ دشمنان نقاب دار در بدنه حاکمیت جامعه اسلامی، تساهل نمودند. امام علی (ع) که سادگی دوره پیامبر و حتی شیخین را دیده بود، کوتاهی خلیفه در انجام دادن مسوولیت و پرداختن به کارهای فرعی را یکی از عوامل آسیب پذیری خلافت و ناراضی شدن مردم از خلیفه معرفی کرده و در این خصوص آسیب هایی از قبیل خیانت، ضعف مدیریت، استبداد، کوتاهی در اجرای وظایف، فاصله گرفتن از مردم، اخلاق و روحیات ناپسند زمام داران، نظیر قدرت طلبی، دنیازدگی، امتیازخواهی، را گوشزد نموده است.مقاله حاضر بر آن است که نمونه های تاریخی موضع گیری امام علی (ع) در برابر بی عدالتی خلیفه و کارگزاران او را مورد بررسی و تحلیل کلی قرار دهد و به صحت و سقم ماجرا بپردازد.