این تحقیق با اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی و با بهره گرفتن از ابزارهای روش تحقیق کیفی، تلاش دارد تجربه زیسته کنشگران محلی از مداخلات توسعه ای را تفهیم نماید. بر مبنای اطلاعات به دست آمده، اجتماع محلی دو گفتمان مداخله توسعه ای «همدلانه و آمرانه» را تجربه کرده است و کنشگران محلی نیز در مواجهه با هر گفتمان مداخله ای، راهبرد پذیرندگی و طردکنندگی را ارائه کرده اند. نتایج نشان می دهد که دال مرکزی گفتمان مداخله توسعه ای همدلانه بر تقویت نقش عاملیت های محلی در توسعه، بهبود قابلیت های اجتماعی و توزیع عادلانه قدرت در جامعه محلی استوار است و نهاد مداخله گر را ملزم به اعمال احتیاط هایی می داند که مشارکت، نظارت و مدیریت اجتماع محلی را در قالب انجمن های محلی و نهادهای میانجی بپذیرد. در حالی که در گفتمان مداخله توسعه ای آمرانه بی نیازی در کسب مشروعیت از جامعه محلی، به رسمیت نشناختن انجمن ها و نهادهای میانجی بین نهاد مداخله گر و جامعه میزبان، کم توجهی به جنبه فرهنگی مداخله، گریز از مسوولیت و سرزنش بومیان از جمله عناصر اصلی این گفتمان شناسایی شده اند. در این رویکرد، ﺍﻋﻀﺎﻯﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺑﻪﻣﺜﺎﺑﻪ مصرف کنندگانی ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂﺗﺼﻤﻴﻢ ﺳﺎﺯﺍﻥﻭ ﻣﺘﻮﻟﻴﺎﻥﺭﻓﻊ ﺣﺎﺟﺖ می شوند، و نقش عاملیت های محلی در توسعه را به حداقل ها تقلیل داده اند. بنابراین استدلال مقاله این است که توسعه، عملی مداخله گرایانه است و موفقیت یا شکست آن در گرو چگونگی مداخله و ایفای نقش بازیگران توسعه است. از این روی ایجاد نهادهای میانجی بین مردم محلی و نهادهای مداخله گر توسعه از جمله عناصر مهم در پیوند و حل تعارضات حوزه مداخله است.