منتقدان ادبی همواره در پی دستیابی به معیارها یی برای سنجش و ارزیابی آثار ادبی بوده اند. فلاسفه قدیم ازجمله ارسطو و افلاطون، گام های اولیه را در این مسیر برداشتند. در ادبیات اسلامی عبدالقاهر جرجانی برجسته ترین شخصیتی است که آرا و اندیشه های خود را در این زمینه در نظریه ای منسجم و تکامل یافته به نام «نظریه نظم» ارایه کرده است. در ادبیات غربی اصطلاح ( Aestheticaعلم زیبایی شناسی) را نخستین بار فیلسوف آلمانی «الکساندر گوتلیپ بومگارتن» (1762 م) در نیمه دوم قرن هیجدهم به کار برد، منتقد ایتالیایی «بندتو کروچه» و منتقد انگلیسی «آ.ای. ریچاردز» از جمله منتقدان غربی هستند که در این حوزه به کاوش پرداختند. طرح موضوع وحدت ساختار و ارزیابی اثر بر اساس محور نظم و بافتار کلام، اعتقاد به عدم انفصال میان شکل و معنی، وحدت اندیشه و خیال در آفرینش هنری، تناسب معنای لفظ با نوع موسیقی و آهنگ، عدم تفکیک میان بیان عادی و آراسته، از جمله دیدگاه های مشترک میان آنان است. این مقاله ضمن بررسی عناصر زیبا شناختی سخن از دیدگاه عبدالقاهر و دو تن از ناقدان غربی، به بیان اشتراکات و تفاوت دیدگاه های آنان می پردازد.