با توجه به تعاریف مختلف از معماری، می توان گفت که معماری سعی در خلق فضا و هویت بخشی به مکان دارد. مجموعه عواملی که در این اهتمام مشارکت دارند، با هماهنگی و همسازی خود به توده و جوهر ماده هویت می بخشند. علی رغم انباشت مفاهیم و وجود دانش های نوین، بناهای امروز هویتی چند ساله داشته و قدمت چندین هزار ساله از آنها رخت بربسته است. ساختمان های کنونی در لایه های مد و سبک مدفون شده و اعتبار فضایی اندکی دارند. افزون بر این ادعا و علی رغم پیشرفت های شتاب آلود فناوری، با وقوع رویدادها و سوانح طبیعی و مصنوعی، مشاهده می شود که مقادیر زیادی از بناهای نوساز و کلنگی به تلی از خاک بدل می گردند.بر اساس بررسی ها و مباحث مطرح شده در محافل علمی می توان چنین استنباط نمود که یکی از عمده ترین عوامل عدم خوانایی و بی ثباتی در فضای معماری امروز، تفکیک مفهوم معماری و علوم مهندسی ساختمان، به خصوص مهندسی سازه، از یکدیگر است که با وقوع انقلاب صنعتی و تخصصی نمودن دانش ها این جدایی صورت پذیرفته، حال آنکه به زعم برخی متخصصین، معماری یکی از رشته هایی است که به دلایل ماهیتی در آن تفکیک علم، هنر و سازه ممکن نبوده و تلاش در این مورد سبب خواهد شد تا زخمی موحش بر پیکر کالبدی بنا وارد شود.کنکاش در موضوع فوق و مشاهده نتایج ساخت و ساز کنونی، لزوم پردازش به تعامل و تبیین ارتباط میان معماری و سازه را روشن ساخته و خواستار زمینه های مطالعاتی غنی تر در بستر معماری است. این مقاله ضمن ارائه تعاریفی از فضای معماری و سازه، به نقش ارتباطی سازه در معماری و فضای ساختاری بنا از منظر مدل بکس (1976) نیز می پردازد.