پرداختن به مقولة بدن دغدغة پیوستة حوزة اندیشه گری معماری تا به امروز بوده و بنا به تفسیر آن در هر دورة تاریخی، حضور متفاوتی در معماری و احکام طراحانة آن داشته است. امروزه رویکرد تک ساحتی غالب طراحان به بدن و به تعبیری تأکید بر شیءگونگی آن در امر معماری مورد نقد است؛ آنچه متأثر از نگاه آنتروپومورفیسم یعنی بسط ویژگی های انسانی ازجمله خصوصیات بدنی او به حوزة اندیشه و عمل همچون معماری به نظر می رسد. در این پژوهش نگارنده، با محوریت سؤالات پژوهش و با بازخوانی تحلیلی آنچه در حوزه های فلسفه، جامعه شناسی، و هنر و معماری در خصوص نسبت انکارناپذیر بدن و معماری آمده، به بررسی سیر تحوّل صورت یافتن بدن در امر معماری و نحوة تداوم نگرش آنتروپومورفیک در این حوزه تا به امروز می پردازد. در این مقاله برای پاسخ به سؤالات، از طریق بررسی روایت ها و تحلیل تفاسیر مختلف بدن در پارادایم های غالب زمینه، اعم از بدن «عینی» تا «پدیداری»، به بیان تحلیلی از سیر تعین بدن در امر معماری پرداخته می شود. نتایج تحقیقْ گویای آن است که سیر تحوّل اندیشة معماری در تقابل با شیءگونگی بدن به مباحث بدنمندی متأثر از پدیدارشناسی منجر شده و هرچند تفسیر انسان از ماهیت بدن خود در تجربة زیسته اش از فضا تغییر کرده، ولی مواجهة معماران با مقولة بدن همچنان تداوم دهندة نگاه آنترومورفیک اعم از ترجمان هندسی، فرمی، و عددی بدن در امر معماری است.