معاصرسازی، از شیوه های تعامل ادبیات کهن با ادبیات معاصر است. طی این فرایند، دنیای ادبی کهن، به واقعیتی معاصر تبدیل می شود و نویسندگان و شاعران، می کوشند از طریق ایجاد پیوند بین ادبیات کهن با آثار خویش، ادبیات کهن را متناسب با روحیات و ذهنیات انسان امروزی، بازآفرینی کنند. هدف این پژوهش نیز بررسی معاصر سازی اشعار کهن و کارکرد داستانی آن ها، در رمان آتش بدون دود از نادر ابراهیمی، بر مبنای روش اسنادی و با رویکرد توصیفی تحلیلی است. نتایج پژوهش نشان می دهد در این رمان، از اشعار فردوسی، انوری، سعدی، مولانا، حافظ و صائب، با ایجاد تغییراتی در مفهوم آن ها، برای طرح مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ای چون ظلم ستیزی، ناامیدی از وضع موجود، سختی های راه مبارزه، تحقیرکردن و نشان دادن نالایقی افراد استفاده شده است. این اشعار، نقش مهمی در ایجاد ارتباط فرهنگی و همزیستی بین باورها و اندیشه های جامعه ی گذشته و امروز ایران داشته اند. همچنین ابزاری هستند برای انتقال درون مایه و نشان دادن فضای حاکم بر داستان. نویسنده نیز از طریق آن ها، هویّت، روحیات و احساسات اشخاص داستانی را نشان داده، با ارجاع به آن ها، بر جنبه ی واقع گرایی و باورپذیری داستان خود افزوده است.