در رویکرد کمینه گرایی به عنوان یکی از مدل های صورتگرا، توصیف و تبیین روابط ارجاعی صرفا با توسل به قواعد و روابط نحوی و یا محدودیت های ساختاری صورت می گیرد. برای این منظور نیز دامنه کاربردی این قواعد را به قلمرو نحوی جمله محدود می کند و از این طریق به تبیین قلمرو ارجاعی عناصر ارجاعی می پردازد. این رویکرد با پرهیز از این ویژگی مهم که فرایند ارجاع پیش از آن که یک ویژگی صرفا نحوی باشد، یک فرایند پویای کلامی است و غالبا در قید پاره گفتارهاست، این اصل را عمدتا مبنای تحلیل خود قرار می دهد که دستور زبان عناصر ارجاعی نظیر گروه های اسمی را در جایگاه های ارجاعی خاص قرار می دهد و در هر کاربردشان به یک هویت ملموس اشاره می کند، به عبارتی، در این رویکرد تاکید غالبا روی ارجاع نحوی و یا درون جمله ای است تا ارجاع برون جمله ای و یا ارجاع فرامتنی (و یا به طور کلی ارجاع کلامی). لذا نگارنده از طریق تبیین رفتار نحوی مرجع دارهای اسمی در فارسی سعی دارد که نشان دهد روابط ارجاعی را نمی توان فارغ از ملاحظات کلامی در نظر گرفت و صرفا با تکیه بر قلمرو نحوی آن ها را تبیین نمود بلکه فرایند ارجاع در حقیقت حاصل تعامل جهان برون متنی و جهان درون متنی است که مشارکین کلام بر اساس آن صورت و معنا را به طور مناسب با یک دیگر وفق می دهند و آن رابطه را درک و تعبیر می کنند.