قانون معمولا پس از تصویب است که محل نظر و مورد بررسی قرار می گیرد. اما قانون یک پیشینه ذهنی نیز دارد، که معمولا پس از تصویب، اغلب برای دریافت نیت قانون گذار و ارائه تفسیر صحیح در پی آن می گردند. معنای مورد نظر از قانون و نیت قانون گذار اول بار در قالب کلمات است که بیان می شود و در واقع زبان راه ارتباطی ما به معنای قانون است. یا بگوییم زبان راهی است که قانون به توسط آن خود را می نمایاند. به این ترتیب شایسته است آثاری که این وجهه زبانی بودن در حین ایجاد یا تصویب قانون و هنگام تفسیر قانون (در مقام اجرا یا قضا) دارا می باشد، مورد بررسی قرار گیرد. اما برای قدم اول باید این ارتباط نمایان شود، با یک توضیح مقدماتی روشن می شود که قانون ارتباطی با زبان دارد، اما این ارتباط از چه سنخی است؟ زبان، خود به طرق گوناگون (فلسفی، زبان شناختی، معنا شناختی و ...) بررسی می شود، دو قرن اخیر دوران غلبه نگرش های زبانی در فلسفه بوده است که این خود، حاکی از اهمیت والای آن می باشد، همچنین استفاده از دانش های زبانی در گرایش های مختلف علوم انسانی، رو به گسترش است. در حقوق نیز امروزه در تحقیقات بسیاری زاویه دید از منظر زبان است. این نوشته در صدد معرفی این نگرش است، اینکه می توان از منظر زبان نیز مسائل حقوق را به نحوی ویژه بررسی کرد.